my films in youtube

  • jamined 13 vidéos

19 sept. 2005

Me and Women Mouvement 6
پانويسها 1-در جلسات تئاتري ها ، هژموني با طيف چپ بود ، امّا جواناني پيدا شده بودند كه سابقهٌ كار تئاتر نداشتند ،ولي ميخواستند براي تشكيل سنديكا هم عده ّاي را حذف كنند . در يكي از جلسات در تئاتر شهر ، ناگهان جواني كه كت سربازي به تن داشت به صحنه پريد و با اسلحه اي كه در دست داشت به طرف حضّار نشانه رفت و قطعنامه يي سياسي را خواند و گفت دربان دانشگاه و تئاتر شهر هم بايد در برنامه ريزي فرهنگي شركت كنند و هركس با خواست او مخالفت كند ، اورا تنبيه انقلابي خواهد كرد . بعدها اين جوان را در پاريس ديدم كه زندگي در تبعيد را برگزيده بود. 2- مثلاً در طيف چپ ، زنان بايد دايماً نزد شخصيتهاي مرد امتحان چپ بودن بدهند .براي گزارش مجلّه آرش از كنفرانس هشتم بنياد پژوهشهاي زنان ايران ، سردبير مجلّه كه از من دلگير بود چون رسماً از او دعوت به عمل نيامده بود ، از گزارشگر خواسته بود كه در مطلبش حتماً نيشي به من بزند كه رويم كم شود . گزارش را يك زن نوشته است ، زني كه به تعريف خودش ، سابقهٌ گزارش نويسي ندارد و هرگز پايش را به يك كنفرانس زنان نگذاشته است ، و فرق تهيه كننده و كارگردان را نميداند ، درمورد فيلم من در بارهٌ مهر انگيز دولتشاهي مينويسد ( جلسه با فيلمي از خانم ندايي شروع شد كه از زندگي خانم دولتشاهي تهيه كرده بود كه البتّه در انتها از نداشتن امكانات بيشتر براي ارائهٌ بهتر عذر خواستند و صدايي از داخل جمعيت با اعتراضي تك جمله يي گفت ، محتوايش هم مزخرف تر بود... اين جمله ،نفس تهيه كننده را براي لحظه يي در سينه قطع كرد . تعجّب ايشان برايم حيرت انگيز بود چرا كه تهيه كننده كه خود را چپ ميشناسد انگار تا به حال از خود سوٌال نكرده بود با چه انگيزه اي اين فيلم را و از چه كسي دارد تهيه ميكند .) مجلّه آرش شماره.. 62 . در حرفهٌ من ، ساخت يك فيلم مستند بيست دقيقه يي حدّاقل شش ماه كار ميبرد و ناچار فكرو تحقيق و مطاالعه اصل كار است .درجلسه نمايش ، من از مشكلات فنّي نمايش عذر خواستم . يك نفر در سالن داد زد محتواي فيلم هم مزخرف بود . وعدهٌ زيادي از چهارصد تماشاچي به من تبريك گفتند و نكات مطرح شده در فيلم برايشان تازه وجالب بود.بايد ديد در فيلم ، چه نكته هايي بيان ميشد ؟ - حقّ راٌي زنان و قانون حمايت خانواده كه به كوشش زنان تحصيلكردهٌ طبقه مرفّه و به زعم مخالفت بنيادگرايان اسلامي و مردان در حكومت به دست آمده بود . اينكه يك نفر در سالن از آزادي زنان متنفّر است حقّ اوست . امّا گزارشگر براي شادي سردبير ، به من ياد آوري ميكند كه براي چپ بودن و فيلم ساختن از سردبير آرش نظر خواهي كنم . يعني هم نظر سياسي و هم دانش حرفه ام به تاٌييد مردانه نياز دارد.و در ضمن خود گزارشگر هم اگر به جاي نگاه كردن به فيلم و نقد نكات گفته شده در فيلم ، فيلمساز را تحقير كند ، بيشتر از طرف آقاي مربوطه تاُييد خواهد شد. يك اعتراض نفس مرا در سينه حبس ميكند. چون نميدانم هر حركت اجتماعي ، بايد با انتقاد و اعتراض مواجه شود تا صيقل يابد . در ضمن گزارشگر تازه از راه رسيده نميداند كه معترضين بعدي به حضور مهرانگيز دولتشاهي ، از همرزمان قديمي من در مبارزه هستند . و در ادامه نمي نويسد كه همان فيلمساز كه نميتواند فكر كند ، چطور مسئول و برنامه ريز و محقّق و گرداننده ٌ ميز گرد زندانيان سياسي شده است . چطور و با كدام برنامه ، براي اوّلين بار زناني با تعلّقات فكري متفاوت را بر سر يك ميز جمع كرده است . .خانم گزارشگر نمينويسد ، كه براي اين كنفرانس ، چه كساني فكر وكار كرده اند ؟ او از شنيدن تحليلهاي زنان زنداني فقط به ترحّم ميآيد و حتّا نكته يي از حرفهاي زنان زنداني را در مورد وضعيت وخيم زندانيان عادي بازگويي نميكند . ودر تمام گزارش ، سخني از نظرهاي متفاوت در بارهٌ آزادي و استقلال را به ميان نمي آورد.... .زنان هنوز براي حقوقي كه در اجتماع به دست مي آورند و اظهار نظر ، بايد نظر مردان را تاٌييد كنند . 3 - بعضي از رفقاي چپ معتقد بودند كه نبايد به زنان بنياد گرا آموزش داد . جواب من اين بود كه اگر اين زنان باهنر تئاتر آشنا شوند ، به سنّت و ممنوعيتها و محروميتهايي كه از دين ناشي ميشود ، پشت خواهند كرد . اين دوره كار يكي از تجربه هاي جالب زندگي منست . بعضي از شاگردان من تا مدّتهاي زيادي ارتباطشان را با من حفظ كرده بودند . بعضي از آنها در خلوت به من ميگفتند » حيف كه ما بايد جاي شمارا بگيريم ، هدف ما از آموزش نئاتر ، جابه جا كردن تمام عناصر فعلي و ديني كردن آنست « جواب من اين بود » آموختن تئاتر، فهميدن خود و فهميدن زندگي ست .اگر تئاتر را بفهميم ، نخواهيم توانست كسي را از صحنه حذف كنيم « از جمله كارهايي كه با اين جمع انجام داديم ، خواندن متنهاي كلاسيك بود . ازبين نمايشنامه هاي كلاسيك ترجمه شده ، تقريباً تمام متون موجود را براي خواندن پيشنهاد كردم ، شاگردان كلاس كه حدود سي نفر بودند ، براي كار طولاني روي متن دو نمايشنامه را انتخاب كردند ، آنتيگون و خانهٌ برناردا آلبا . اولين نمايشنامه آنتيگون به وسيلهٌ سوفوكل درام نويس مشهور يونان نوشته شده است . آنتيگون داستان خواهري ست كه برادرش در جنگ با قدرت سياسي كشته شده و عموي آنهاآگاممنون كه رييس دولت است با مراسم رسمي تدفين مخالفت ميكند . آنتيگون براي دفن برادرش با قدرت و ارزشهاي حاكم در ميفتد . اين متن با ديدهاي مختلف ، در نمايشهاي مدرن ، شكلهاي متفاوتي پيدا كرده است . » فرانسواز دورو« فمينست فرانسوي، در سال هزار و نهصد و نود وسه ، داستان آنتيگون را موضوع كتاب مشهورش ، زنان و قانون ، قرار داده است . خانهٌ برناردا آلبا نوشتهٌ فدريكو گارسيا لوركا ، شاعر انقلابي مشهور اسپانيايي ست ، كه چند نمايشنامه در مورد خرافات و تعليمات مخرّب مذهبي و ظلم و خشونتي كه در خانواده به زنان ميشود ، نوشته است .در خانهٌ برناردا آلبا ، چند خواهر با ارزشهاي مذهبي در گيرند و زندگي عاشقانه و رابطه آزاد و سالم با مردان و انتخاب شوهر ، برايشان ميسّر نيست .آنها بايد با مرداني كه هرگز نديده اند و پدر خانواده و مادر پدرسالار برايشان انتخاب ميكنند، ازدواج كنند . كار با متن دوّم تاجايي پيش رفت كه ميخواستيم در سالن كوچك تئاتر شهر اجرايش كنيم . امّا مسئولين وقت اجازه ندادند ، وبا اينكه خودشان مرا براي كار، دعوت كرده بودند ، عذر مرا خواستند . ياد آوري كنم كه حدود هشت ماه تدريس ، بدون حقوق ودر راه خدا بود . غير از اين دو نمايش چند متن روي وقايع روزمرّه كار كرديم كه همه به وقايع خياباني مربوط ميشد و جالب بود كه اين زنان كه با مقنعه و دستكش و چادر در سر كلاس حاضر ميشدند ، مخالف خشونتهاي خياباني عليه زنان مخالف حجاب بودند . 4 - تحقيق فرشتهٌ شاه حسيني ، همشهري ، چاپ تهران 5 - تحقيق مرسده صا لحپور ، » زن و كار خانگي « فرهنگ و توسعه چاپ تهران ، اسفند 1376 تهران 6 - نوشين از بنيانگزاران تئاتر مدرن در تهران است كه در فرانسه تحصيل كرده بود . او در تئاتر فردوسي با به صحنه بردن نمايشنامه هاي كلاسيك و بخصوص به كار گرفتن هنرپيشگان زن ، تحوّلي در تئاتر بوجود آورد . نوشين در سال 1327 بعد از غير قانوني اعلام شدن حزب توده ، با گروه ده نفري به شوروي گريخت . 7 -مسئولين فرهنگي كه هر روز از طرف دولت موقّت تعيين ميشدند ، معمولاً نه درين رشته ها تحصيل كرده بودند و نه هيچكدام تجربهٌ حرفه يي و عملي داشتند ..و البتّه جزو فاميل ملّا يان بودند و علاقه مند به كار هنري . 8 - در مطلبي به زبان آ لماني نسرين بصيري نوشته است كه زنان ايراني بعد از انقلاب در حرفه هاي نمايشي و سينما ، جاي خودشان را پيدا كرده اند . و براي تزيين مطلب عكسي از جميلهٌ شيخي هنرمند تئاتر و سينما با چارقد اسلامي چاپ شده است . مطلب نه تنها تكرار كنندهٌ نظرات سياستگزاران فرهنگي رژيم است بلكه در واقع توهيني به جميلهٌ شيخي و امثال اوست . خانم شيخي در سا لهاي چهل و پنجاه در نمايشنامه هاي كساني چون دورنمات ، ايبسن ، لوروكا ، چخوف و برشت بازي كرده است و بعد از انقلاب ، فقط نقشهاي مادر فداكار گوشه نشين كه فرزندان خوب تربيت ميكند ، به او پيشنهاد ميشود.نسرين بصيري كه از سابقهُ كاري و فرهنگي زنان هنرمند تئاتر و سينما بي اطّلاع است ، نمينويسد كه تمام اين زنان تحصيلات و كارهاي درخشانشان در مورد نقش زن همه قبلاً اتّفاق افتاده است . حتّا اين چارقد اجباري كه بيش از نقشهاي منفعل و حقارت آميز به زنان تصويري از پيروزي زورگويانهٌ مردان مذهبي ميدهد ، اورا نمي آزارد. . بحث در مورد مشكلاتِ اين پوشش اجباري و نمايش روابط زن و مرد در تصوير فرصت ديگري لازم است.اين مطلب را به خواست يک ناشر نوشتم که در يک کتاب مطالب بعضی از زنان اتحاد را چاپ کرد. ناشر مايل بود بعضی از قسمت ها را حذف کند ، من موافق نبودم و مطلب بدون سانسور در کيهان لندن چاپ شد.

Aucun commentaire: