Me and Women Mouvement 3
در اتّحاد مسايلي كه زنان بايد به آن جواب ميدادند متعّدد بود . مشكلات كار زنان درآن برهه را ، در چند نكته ميشود خلاصه كرد .
مباحث نظري كه در كلام بسيار جالب و قابل تا ٌمل بود ، در عمل كاملاً بعيد به نظر ميرسيد .
دربارهٌ رابطهٌ اجتماعي و سياسي زن و مرد هيچ بحثي وجود نداشت .به نظر ميرسيد كه زنان ومردان متعلّق به يك تفكّر سياسي ، باهم هيچ اختلافي ندارند. خواستهاي زنان روي مسايل سياسي متمركز بود و بيشترين نيرو ، صرف تبليغ عناصر چپ ونيروهاي چپ ميشد . جا به جايي نيروهاي سياسي اين توهّم را در زنان بوجود آورده بود كه با به قدرت رسيدن چپ ، بسياري از مشكلات زنان حلّ خواهد شد . هيچكس تصّور نميكرد كه بنياد گرايان مذهبي موفق به گرفتن قدرت شوند . رفراندم دوازده فروردين در مورد انتخاب بين حكومت سلطنتي و جمهوري اسلامي از نظر تمامي زناني كه در جلسات شركت ميكردند ، مردود بود . زنها بين ارزشها و ضدّ ارزشها در نوسان بودند . زنان چپ ارزشهاي زن مدرن را تعريف نميكردند و در رّدِ زن عروسكي كه ارزش زن غربي محسوب ميشد ، در بيشتر موارد با بنيادگرايان اختلافي نداشتند ، مباحث در سطح باقي ميماند ، بالاخره روشن نبود زني كه آرايش ميكند و عطر ميزند فاحشه است يا نه ؟ روشن نبود زني كه تنها زندگي ميكند مخلّ خانواده است يا نه ؟ وقتي بحث استقلال فردي به ميان مي آمد ، صحبتي از شهروندي و ما لكيت تن به ميان نمي آمد . تفاوت خواستهاي زنان ، در انجمنهاي مختلف روشن نبود .
سازمانهاي چپ ، گاهي انتقاداتي ميكردند ، امّا از كلّي گويي فراتر نمي رفتند . تقريباً تمام سازمانهاي چپ ، مسئلهٌ حجاب اجباري را مهم نميدانستند .تنها سازمان فداييان خلق ، و چند سازمان چپ ديگر مثل وحدت كمونيستي ، اتحّاديه كمونيستها و چند جريان چپ راديكال ، حجاب اجباري را محكوم كرد . بعضي از روشنفكران و طرفداران تجدّد ، در مورد حجاب اجباري در نشريات مطالبي نوشتند ، امّا همه به ليبرال بودن متهم شدند. . حتا امروز هم بسياري از عناصر چپ ، حجاب اجباري را جواب حجاب برداري اجباري رضا شاه ميدانند . هيچكدام از سازمانهاي چپ وآزاديخواه ، تحليلي از حجاب به معناي سياسي آن تا كنون ارائه نداده اند . امّا آن روزها ، در اتّحاد صحبت اين بود كه حجاب اجباري شروع زير پاگذاشتن حقوق ابتدايي زنان و آزاديهاي دموكراتيك در جامعه است . بحث در مورد همين نكته ، بسياري از زنان نزديك به اتّحاد را واداشت كه به دنبال تحقيق اساسي در مورد حقوق زنان بروند . مباحث و جلسات تا مدتّها بعد از شروع جنگ و مهاجرت عدّه زيادي از زنان فعّال اتّحاد ، در تهران ادامه داشت .در مورد حجاب يادم هست دريكي از جلسات در آمفي تئاتر دانشكده پلي تكنيك ، يكي از زنان حزب توده ، به پشت ميكرفن رفت و سخنران قبلي را متّهم كرد كه عضو حزب رستاخيز بوده است و گفت » اين اعتراضها ، توطئه زنهاي بورژوا و ضدّ انقلاب است و حجاب مسئلهٌ مهمّي نيست و با به قدرت رسيدن سوسياليسم همهٌ مشكلات زنان حلّ خواهد شد و زنان طبقهٌ كارگر هيچ مشكل شخصي و خانوادگي ندارند و فقط استثمار طبقاتي ميشوند .در اين لحظه مبارزه با امپريا ليسم مهمتر از مسايل زنان است .«
مسئلهٌ مهمّ ديگر مورد بحث ، دفاع از كار اجتماعي زنان ، خواست مهد كودك براي كودكان زنان كارگر و كارمند ، امكان مرخصي با حقوق در زمان بارداري ، و بيمهٌ بهداشت و بازنشستگي بود . زنان كارمند ، وضعيت شغلي خودرا در خطر ميديدند ، زمان نشان داد كه حقّ با آنها بود . از سي ميليون جمعيت ايران در سال 1558 ، نهصد وپنجاه هزار نفركارمند زن مشغول به كار بودند كه با اخراج وسيع و مهاجرت طيف وسيعي از زنان مدرن در سال 1368 ، فقط چهارصد و پنجاه هزار باقي مانده بودند .(4) و امروز با وجود دوبرابر شدن جمعيت هنوز تعداد زنان شاغل كارمند و كارگر، در سال 1376 از ششصد و چهل هزار تجاوز نكرده است . ( 5 ) دربر رسي اين آمار نبايد فراموش كرد كه بسياري از زنان در پستهاي حسّاس مثل آموزش و پرورش ، جايشان را به زنان حزب اللّه و مذهبي دادند . تمام مهد كودكهاي ادارات دولتي تعطيل شد ، بسياري از همكاران من در تلويزيون ملّي ايران ، بعد از بسته شدن مهد كودك تلويزيون ، مجبور شدند كارشان را ترك كنند . آن روزها من كارمند تلويزيون بودم و به دليل سرپرستي دو فرزندم حقّ اولاد ميگرفتم . بعد از مستقرّ شدن مردان ريشو در تلويزيون ، به حسابداري احضار شدم و بعد از سوٌال و جواب بسيار كه حقّ اولاد به پدر تعلّق دارد ، گفتند نميتوانند بعد از اين به من حقّ فرزند بپردازند . مرد ريشو مرد مهرباني بود ، وقتي به او توضيح دادم كه پدر فرزندان من بيكار است و من از او جدا شده ام و سر پرستي بچّه ها طبق قانون حمايت خانواده به من محوّل شده است . او در جواب گفت » قانون حمايت خانواده ، مغاير قوانين اسلام است . خواهر در دين اسلام صلاح نيست كه زن تنها زندگي كند ، براي خودتان شوهري دست و پا كنيد و فرزندانتان را هم به پدرشان بر گردانيد «
در ارديبهشت ماه 1358 ، وقتي زنان قاضي در دادگستري از كار بركنار شدند ، هواداران و اعضاي اتّحاد ، در اشغال دادگستري بسيار فعّال بودند ، اين مسئله باعث شد ، كه وضع حقوقي زنان بررسي شود ، وبخصوص قانون حمايت خانواده ، موضوع بحثهاي فراوان شد. اما مجلس ، در مهر ماه 1358 قانون حمايت خانواده لغو كرد و زنان از حدّ اقلّ حقوق در خانواده هم محروم شدند . نشريات اتّحاد ، نوشتند » سلب حقّ قضاوت از زنان ، واپسگرايانه و ضدّ دموكراتيك است « اما به بحث در مورد لغو قانون حمايت خانواده نپرداختند . خواستها در مورد خانواده در جمله ٌ » تضمين حقوق برابر زن و مرد در كليه روابط زناشويي و خانوادگي « خلاصه ميشد و اينكه مبارزه دامه خواهد داشت . اما عملاً اكثريت زنان ، به دولت موقّت و حكومتي كه روز به روز بيشتر به نظريات بنيادگرايان نزديك ميشد ، به بهانهٌ ضدّ امپرياليست بودن اعتماد داشتند ، در زمان حكومت بازرگان هرروز يك نشريه و روزنامه آزاديخواه تعطيل ميشد ، و زنان اتّحاد كه مبارزات زنان را جدا از مسائل جامعه نمي دانستند ، سعي ميكردند از آزادي مطبوعات دفاع كنند امّا عدّه اي كه بعد معروف به طرفداران » اكثريت فدايي « شدند ، همهٌ اقدامات ارتجاعي بنيادگرايان را به بهانهٌ ضدّ امپرياليست بودن آنها توجيه ميكردندو ميکنند ..
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire