Me and Women mouvement 2
سال 1969 و 1970 در انگلستان دانشجو بودم و با مبارزات فمينستي آن سالها آشنا شدم . به دليل رشتهٌ تحصيلي و حرفه ام بيشترين مشغلهٌ من تحليل فمينيستي از ادبيات و سينما و تئاتر بود . در تئاتر چون اصولاً با شخصيت و روانشناسي و زندگي اجتماعي هر نقش سر و كار داريم ، مشكلات روابط زن ومرد و جايگاه اجتماعي آنها مورد تحقيق و مطا لعه است . در دوران قبل ازانقلاب ، در اكثر نمايشنامه هاي ايبسن ، استريندبرگ ، چخوف ، لوركا ، تنسي ويليامز ، يوجين اونيل و ديگران براي تئاتر يا راديو ، كار كرده بودم و نقشهاي زنان را ميشناختم و براي شناخت آنها ناچار ادبيات كلاسيك روس و فرانسه و آمريكا و انگليس را بايد مي خواندم . برابري خواهي حقوقي و اجتماعي ، جزو اولين نكات كار گروهي در تئاتر و سينماست .
شركت در انقلاب براي من ، چون بسياري ديگر ، كوشش براي آزادي بيان و عقيده و مبارزه براي از بين رفتن بي عدالتيهاي اجتماعي و مبارزه براي از بين رفتن تفاوتهاي طبقاتي بود . قصدم از آزادي بيان ، برخورد فرهنگي با تمام تابوها و ممنوعيتهايي ست كه هنوز دست و پاگير روابط زن و مرد در ايران و تبعيد و اصولاً يكي از مشكلات اصلي فرهنگ ماست .زنان هنوز با جنسيت زنانه شان قضاوت ميشوند . فرهنگ و دانش و شناخت آنها دايماُ مورد تهديد وترديد است .و حتا بسياري از زنان براي اينكه در جمع مردانه پذيرفته شوند از تحقير زنان مستقل كه نظر ديگري دارند ، ابايي ندارند. فقط كافي ست به دور و برمان نگاهي بيندازيم . زنان براي ورود به كارهاي اجتماعي نه تنها چندين برابر مردان بايد زحمت بكشند ، بلكه بايد مردان را قانع و راضي كنند كه لايق كاري كه انجام ميدهند هستند . راحتترين راه به سوٌال گذاشتن و طرد كردن زنان مستقل و بدتر از آن رد زنان صاحب تفكّر با شناخت متفاوت است . مردان بسياري اين زنان را به كار ميگيرند و به بهانهُ آموزش آنان، درواقع به آنها شخصيت جديد اعطا ميكنند . اين تعريف ميزوژيني فرهنگ كهن مرد سالارانه است . زن متفكّر و مستقل همواره تنها و از جمعهاي مردانه ، مطرود است .
فعّاليت من در اتّحاد از شركت در جلسات پيشتر نرفت ، دانش حرفهٌ من بيش از آنكه مورد توجّه طيف چپ باشد ، مورد توجّه زنان مذهبي بود . من حدود هشت ماه دربنيادشهيد و مدرسه رفاه و چند مدرسهُ ديگر در عين الّدوله و خيابان ري و ميدان شوش به زنان مذهبي تئاتر درس ميدادم. (3)
زنان عضو كنفدراسيون كه مدت زيادي از زندگيشان در خارج از كشور گذشته بود ، به نظر من به طور عجيبي با مسايل زنان داخل كشور بيگانه بودند . هنوز هم اين عقيده را دارم . نگاه كنيد به نظرات محقّقيني چون نيره توحيدی، نامه ماه ، مجله زنان ، و افسانه نجم آبادی، كنكاش ) . مثلاً نگاه آنان به زناني كه در تئاتر و سينما و تلويزيون كار ميكردند ، به طور حيرت آوري به مذهبيون شباهت داشت ، به كلّي از فعاليت فرهنگي زنان بي خبر بودند و نظراتي كه ميدادند بيشتر مارا به خنده مي انداخت . ما ، عدّه يي از زنان كارمند تلويزيون كه انجمن كوچكي براي مبارزه با حجاب اجباري درست كرده بوديم ، از بي اطّلاعي زنان از خارج آمده حيرت زده بوديم .واز كلاسهاي درس آنها كه بيشتر به كلاس مبارزه با بيسوادي شبيه بود تا همفكري و راهيابي تعجّب ميكرديم . در ضمن زنان تشكيلات چپ هم كم وبيش ، مشكل توضيح » ضرورت تشكّل مستقل زنان « به سازمانهايشان را داشتند . امّا در اتّحاد كيش شخصيت و رهبري كمتر بود . قصدم از كيش شخصيت ، برتري طلبي به خاطر شناخت ناقص از مسايل و تربيت طبقاتي كه در ايران بيش از آنكه بورژوايي باشد ، فئو دالي ست. هنوز هم اين رفتار و اخلاق بين بسياري از مبارزين زن وجود دارد . بعضي كه تحصيلات دانشگاهي هم دارند ، به آنچه نميشناسند ترديد نميكنند و خوانده هاي محدودشان بيشتر مواقع چون حكم مذهبي به ديگر زنان تحميل ميشود . در اتّحاد زناني حضور داشتند كه سواد سياسي و تجربه ُ فعّاليتهاي اجتماعي شان بهم نزديك بود و رهبري از بالا تحميل نميشد . تقصيم كار بر اساس شناخت هركس از موضوع كارش انجام ميگرفت و مسئوليت هر كس روشن بود . . شايد به همين دليل ، در انجام امور نظم وجود داشت . به نظر من خواست » جنبش مستقلّ زنان « به دليل بي اعتنايي سازمانهاي سياسي و فعّاليتها و شناخت زنان از شرايط خانوادگي ، حقوقي و اجتماعي ، معني ميشد .شايد به همين دليل ، امروز بعد از گذشت هفده سال ، هنوز همان عناصر اتّحاد با تفاوتهاي فكري به زن مستقل و فمينيسم معتقد هستند و به طور مداوم به مبارزه ادامه ميدهند..
در اتّحاد مسايلي كه زنان بايد به آن جواب ميدادند متعّدد بود . مشكلات كار زنان درآن برهه را ، در چند نكته ميشود خلاصه كرد .
مباحث نظري كه در كلام بسيار جالب و قابل تا ٌمل بود ، در عمل كاملاً بعيد به نظر ميرسيد .
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire