my films in youtube

  • jamined 13 vidéos

16 sept. 2005

به آني كه تمام نميشود. نوشته ميشل دگي انتخاب آزاد ( ترِن نام آوازي ست ، كه هنگام عزا با رقص همراه ميشود.) مولي فضاي سياه.. نور گردان ، چرخش زن ومرد را روشن ميكند. يك زن. يك مرد. درحال رقص. زن - بايد بروم مرد - نرو زن - مرگ حقيقت است مرد - نمير زن - همديگر را خواهيم ديد. مرد - به زندگي ابدي اعتقادي ندارم زن - همديگر را خواهيم ديد مرد - بدون تو بقايي نيست زن - گريه نكن مرد - غمهايم با خودم پنهان خواهد شد زن - همديگر را خواهيم ديد مرد - روز عروسي مان يادت هست ؟ آن فضاي كليسا ؟ شانزده سپتامبر ؟ زن - بايد بروم مرد - مرا درين سرگشتگي تنها نگذار هميشه همه جا منتظرت خواهم بود. زن - عاشقت بودم مرد - تو مي دانستي ، برگ برنده دست توست زن - مرگ عشق مارا پايان برده است مرد - » عشق از مرگ قويتر است « در زندگي آموختم كه بدي و زشتي ، وسوسهٌ آن چيزي ست كه هوسش را نداريم. زن - زندگي ما اولين و آخرين ديدارمان بود.. مرد - زندگي ام بي تو معنايي ندارد زن - زندگي بي معنا زندگي نيست . مرد - زندگي آگاهي يافتن است . و آگاهي همان معناي من است .و من همان همبستگي هاي من با زندگي ست . من و همه همبستگي ها و دانسته هاي من ، با زندگي من محو خواهد شد. زن - مرگ يك بريدگي در زندگي هميشگي ست . همديگر را باز خواهيم ديد . مرد - از هيچكس كاري ساخته نيست . زن - خاطره هايمان ميمانند. مرد - ميان اشعارم مي گردم . به آني كه تمامي ندارد زن - دوستم داشتي مرد - جان لغزندهٌ من بين جسم و يادها . عقيم. بي يار چرا با مرگ بجنگم ؟ زن - در زندگي فهميدم كه ازدواج امري خشونت آميز و غير ممكن است مرد - مرد متاٌهل بيشتر وقتها وسوسهٌ جدايي دارد . و آخرش آرزوي جدايي هميشگي . زن - خوب گفتي ! ازهم جدا ميشويم ( موزيك قطع ميشود.. زن از رقص باز ميايستد. به زمين ميافتد و ميميرد ) سكوت طولاني مرد - ازين لحظه به بعد ، من حضور ندارم نميتوانم بگويم تو ميميري . كلمهٌ تو ديوانه ام ميكند ، چون حضوري را ميطلبد.. ميگويم ، او ميميرد ، نميگويم او محو ميشود. نميگويم او به جهان ديگر ميلغزد، نميگويم او به سفر ميرود ، ميگويم او ميميرد ، چون مصرف فعل و فاعلي ميان باقي كلمات . نور خاموش ميشود

Aucun commentaire: