Jamileh Nedai
آنان را كه دوست داريم هرگز نميميرند . اين حس را در غربت چشيده ام . به خودم ميگويم خيلي ها در ايران هستند ، ومرا كه راه نميدهند يك روز راه خواهند داد و ديدارها تازه خواهد شد.
در غربت تئاتر ايران هم در غربت است . كار زياد ميشود امّآ تئاتر نيست . اوّلين دليل اينكه تماشاچي تئاتر نداريم . تماشاچيان آدمهاي غمگيني هستند كه از ريشه دور افتاده اند ، و حرفهاي دلشان را انتظار دارند . در مقابل كار خوب تئاتري گيج ميشوند و در مقابل پيامهاي آبكي هيجان زده . بدتر اينكه بعضي بطور جدّي خودرا در توهّم تئاتر غرق كرده اند و دكانداراني كه درشرايط ديگر حتماً بقّاالي را بيشتر به صرفه ميدانستند داعيه دار فرهنگ در تبعيد شده اند .
اغر ا ق نكنم گاهي كار زيبايي ميبيني كه به دليل نبود تماشاچي ، چون بغضي در گلوي گروه ميماند.
زاهد متني را( به فرانسه ) از هدايت كار كرده بود كه قبل از آنكه به رشد اجراهاي متعدد برسد ، تمام شد .كار فوق العاده دقيق و زيبا بود.. تابستان نود و هفت ، شكوه ، دعوت ساعدي را براي كنفرانس بنياد در پاريس اجرا كرد . كار او دقيق بود اما تماشاچيان فرياد سياسي ميخواستند..
نيلوفر بيضايي با استعداد خارق العاده متوني مينويسد و به صحنه ميبرد كه پيامهاي دل خنك كن دارد امّا ربطي به تئاتر ، لااقل آنطور كه ما ميشناسيم ندارد .اين روز ها متني نوشته و به صحنه برده ، از من هم نظر خواسته ، نميدانم چه بگويم كه آزرده نشود . متن در باره دو هنرپيشه جوان است كه ميخواهند زندگي كاري دو هنرپيشه زن نسل پيش را كه آنتيگون و مدآ كار ميكرده اند بررسي كنند ، يكي ازين زنها در ايران مانده و ديگري به غربت گريخته است . نيلوفر چنان در ميان جاهلان تئاتري وضدّ زن گير كرده كه تمام نيرويش صرف دفاع از ارزشها در مقابل مزخرفات باب طبع قدرت ميشود و تئاتر فراموش ميشود.
سرت را درد مي آورم ، صحبت تلفني ماست كه مرا پر حرف ميكند .حرفهاي تمام اين سالها.
فهيمه جان پروژه فيلم بيژن بدون تهيه كننده كه نميدانم اصلاً كجا پخش خواهد شد از آنجا پيدا شد كه ديدم اين طرف و آنطرف اطّلاعات غلطي در مورد كار او ارائه ميشود . و از آنطرف نسل جواني پيدا شده كه ميخواهد بداند كه نسل گذشته چه كرده است ؟
فهيمه جان به دليل حرفه ام امكانات فنّي را دارم .اما تحقيق وقت زيادي خواهد برد . ميخواهم از شروع كار بيژن ، هنرستان دانشگاه ، گروه هنر ملّي ، كارگاه ، جشن هنر ، تئاتر شهر ، لوس آنجلس ، مرحلهٌ كار تئاتري بيژن و دوبلاژ ، راديو ، كانون پرورش فكري كوكان و نوجوانان ، قصّه براي كودكان ، موسيقي و شعر بيژن تحقيق كنم . در پاريس با آربي ، غفّاري ، زاهد صحبت كرده ام . براي تصاوير و مصاحبه ها حدود ده ساعت فيلم دارم . به پراگ و لوس آنجلس و تورنتو و نيويورك هم خواهم رفت . دنبال هر جور مدرك و عكس و نوشته و بروشور و فيلم هم هستم .
تو نزديكترين همكار و دوست بيژن در تقريباً تمام مراحل كاري بيژن بوده يي و نظرت و همكاري ات برايم خيلي مهم است .
فهيمه جان در سالهاي قبل از غربت پنج فيلم مستند براي فرهنگ و هنر ساخته بودم كه دوتا از آنها در مورد تئاتر است .
در غربت يك فيلم در مورد مهشيد اميرشاهي - يكي در مورد مهرانگيز دولت شاهي و پانزده فيلم در مورد كنفرانس جهاني زنان در پكن ساخته ام كه بعضي از آنها در فستيوالها و مراكز فرهنگي مختلف نمايش داده شده است . كاش يك روز فيلمي در مورد تو بسازم .
آخرين پروژه فيلم مستندم در مورد غزاله عليزاده است كه بودجه يي براي ساختنش پيدا نكرده ام. زندگي ام از راه تدوين فيلمهاي مستند ميگذرد . بعد از سالها كوشش در حرفه حرمتي دارم . اين توضيحات مفصّل را نوشتم كه بپذيري قابليت انجام اين پروژه را دارم . هرچند فيلم ساختن به تنهايي بيشتر به روٌيا ميماند..در مورد اين پروژه خود را موظّف ميدانم . اگر تاريخ خودمان را ننويسيم ، بقيه دست و پا شكسته نمي دانم چه خواهــــــند نوشت ؟
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire