گفتگو با بیژن مفید به مناسبت اجرای " ماه و پلنگ " در سومین جشن و هنر شیراز
پلنگ ها دیر میپرند
گفتگو کننده نادر ابراهیمی
روزنامه آیندگان . دوم شهریور1348
من نمایشنامه را نمینویسم ، بازیگران به هنگام بازی و گفت شنودها نمایش را
مینویسند.
« پلنگ : داره بارون میگیره
ماه : ( با شگفتی ) مگه قطره های بارون شما از
سنگه ؟
پلنگ : توی این دیار صدها ساله همه چی سنگ شده .
آسمون ... ابر... گیاه...
دست... دل ... چشم... نگاه.
همه سنگ ... همه سنگ ...
اشک ... شبنم ... بارون.
هر تبسم... هر آه ...
***
ماه و پلنگ نمایش نامه یی ست که بر اساس داستان قدیمی " ماه و کوه و پلنگ " نوشته و کارگردانی شده
است . و دومین کار بیژن مفید در زمینه زبان تئاتری خاص اوست.
بیژن
مفید در سال 1314 متولد شده است. در دانشکده ادبیات تهران به تحصیل پرداخته و مدتی
به عنوان بازیگر و معاون کارگردان با استادان امریکایی" کویین بی" و
"دیویدسن" در بروی صحنه آوردن نمایش نامه های " باغ وحش شیشه یی"
"The Glass Menagerie "
" بیلی باد"
Billy Budd
" سیر دور و دراز دردل شب"
Long Day's Journey into Night Eugene O'Neill
و "مرد دوم" همکاری داشته
است و از دو سال پیش به تعلیم گروهی از جوانان در زمینه تئاتر پرداخته است .
نمایش نامه " ماه وپلنگ" بیان سمبولیک دارد و مفید مانند شهر قصه با
رمز و کنایه و استعاره به بیان خواست های درونی و اجتماعی مردم پرداخته است ، و برای
همین است که به تجربه ای سخت دشوار دست زده و تا کنون موفق هم شده است - از "
کلاه مخملی " گرفته تا طبقه روشنفکر ( اگر این طبقه اورا قبول داشته باشند )
. تراژدی ماه و پلنگ گام دیگری ست به سوی تمام سرخوردگی های اجتماعی این مرز و بوم
...
و اینک گفتگوی ما با مفید در باره ماه و پلنک و زمینه کار هنری اش.
آیا نمایش ماه و پلنگ هم به روال شهرقصه اجرا میشود ؟
بیژن مفید : شهرقصه یک مقدار طنز داشت ، یک مقدار هم هزل و شوخی، موسیقی و
آواز هم داشت که تنها علتش هم این بود که نمیخواستم ذهن تماشاچی را خسته کنم . ولی
در ماه و پلنگ قضیه جدی ست ، در واقع حماسه یی از عشق با بیانی منظوم ، نمایش نامه
لحنی کاملا شاعرانه دارد.
نادر ابراهیمی : نمایشنامه یرمای
لورکا را دیده یید ؟ شاید میخواهید بگویید تقریبا شبیه آن است.
بیژن مفید : متاسفانه ندیده ام . ولی گویا آن طوری که میگویند خیلی جلب توجه
بوده است . به طورکلی می خواهم نکته یی را اینجا روشن کنم . اگر در نمایشنامه یی
حتا یک جمله زیبا اورده شود، زیبایی این جمله فکری را که در نمایش هست فلج میکند و
لطمه شدید بر پیکر محتوا می زند. چرا که ممکن است تماشاچی را از مرحله پرت کند .
چون تماشاچی نمی تواند در عین حال که جمله یی زیبا و خوب ( شعر) را جذب می کند به
فکر و طنز و فلسفه یی که در آن است بیندیشد.
نادر ابراهیمی : راجع به نمایش نامه ماه وپلنگ کمی بیشتر صحبت کنیم .
ماه و پلنگ زبان شعری دارد ، به عبارتی دیگر منظوم است و بر اساس روایت قدیمی
" ماه و کوه و پلنگ" ساخته شده است . ماه یک شب از آسمان می آید روی
زمین و کنار پلنگ تنها می نشیند و بعد از گفت و گویی به او دل می بندد . ماه که به
زمین می آید در نتیجه شب هم می آید و با ماه میماند . چرا که شب همان گیسوی ماه
است .
ماه - من ؟ ( می خندد . سکوت ) گیس دارم قد کمند
پلنگ - از کمند بلندتر ، از شیق مشگی تر .
با ماندن شب سرما و سیاهی می ماند. و بالخره مرگ می آید . و نظم به هم می خورد
و اوضاع آشفته می شود. در نتیجه حیوانات جنگل که طاقت این همه ناراحتی و بلا نداشتند
دسته جمعی می روند پیش ماه می خواهند که برود. آن ها میکویند ما به خورشید احتیاج
داریم ، به آفتاب و به گرمی آن . آنها این حق را داشتند ولی ماه هم حق داشت . چون
بعد از قرن ها آسمان گردی ، حالا عاشقی را روی زمین پیدا کرده بود ( پلنگ ) . کدام
راه را باید انتخاب کند ، ماندن یا رفتن ؟
تراژدی از همین جا آغاز میشود...
بالاخره ماه مجبور می شود زمین و عاشق دلخسته را ترک کند .
درین نمایشنامه فکر اصلی احساس مسئولیت است وقتی ماه برمیگردد سر جایش ، پلنگ
هم که روی صخره یی نشسته بود و آوازهای عاشقانه می خواند سرانجام به علت نرسیدن
دستش به دست ماه از صخره پرت می شود و می میرد ( مکث ) همه پلنگ ها دیر می پرند إ
نادر ابراهیمی : توی این نمایش نامه هم موسیقی و آواز هست ؟
بیژن مفید : نه .
نادر ابراهیمی : چرا ؟
بیژن مفید : اگر دیدید که در نمایش شهر قصه من موسیقی را
وارد کردم ، برای این بود که احساس می کردم نمایش نامه خشک و تلخ و گزنده است و از
دیدن آن دل آدم می گیرد. برای همین موزیک را وارد کردم تا به بیننده آرامش و تسلی
ببخشد . همیشه وقتی گریه هست ، باید یک لبخند هم باشد . وقتی ما می خواهیم حرف
تلخی را بزنیم ، باید آن را با رندی بیان کنیم . فقط با موسیقی و موزیک می شد برای
بیننده عامی حرف زد . مرشد من در این راه حافظ است ، چرا که عمیق ترین دردهای
اجتماعی را با رندی و طنزی خاصّ بیان کرده است .
یاد قصه "سید کاظم " افتادم . سیدکاظم را بعد از ماه و پلنگ می
خواهم روی صحنه بیاورم . داستان مربوط است به یک سال وبایی . سالی که در تهران وبا
آمده بود و مردم دسته دسته توی کوچه و بازار می مردندو جسدهای شان بو میگرفت . سید
کاظم از جاهل های با مغرفت آن روزگار بود که کمر همّت بسته بود و به دفن و کفن
مرده ها پداخته بود . هرچه قدر به سید میگفتند این کار را نکن وبا می گیری ، گوش
نمی کرد و می گفت وبا با ما کاری ندارد ...
بالاخره وبا گرفت . روزی که توی خیابان از پا درآمد سرش را برگرداند به طرف
آسمان و با لبخندی گفت : " ما هم ؟ "
نادر ابراهیمی : نحوه کار شما در اجرای یک نمایش نامه چه گونه است ؟
بیژن مفید : من نمایش نامه را هیچ وقت نمی نویسم ، تا
بازیگر آن را حفظ کند و روی صحنه مثل نوار پخش کند . من به آکتور این آزادی را می دهم
تا نقش خود را هر طور که راحت است بازی کند. تنها چیزی که به بازیگر می گویم این
است که فی المثل به او می گویم تو یک پلنگ هستی و داستان و فصای نمایش نامه را هم
تشریح می کنم . بدین ترتیب " دیالوگ " ها را خود آکتور ها می سازند و و
در مدّت تمرین نمایش نامه خود به خود نوشته می شود و شکل می گیرد . این کا را
استانیسلاوسکی و برشت در میزانسن انجام داده بودند.
نادر ابراهیمی : چرا نمایش نامه را به این صورت پرداخت می کنید ؟
بیژن مفید : برای این که اغلب دیده شده است زبانی را که می
نویسند و به بازیگر می دهند تا اجرا کند اغلب برایش بیگانه و نا آشناست . کم تر
کسی پیدا می شود مثل نصیریان که موفق باشد . زبانی را که من انتخاب کرده ام به
آکتور آزادی می دهد تا خودش را هر لحظه اختراع کند . با این همه من هنوز هم دنبال
زبان تئاتر هستم ، شاید این شیوه را رها کنم و زبان دیگری اختیار کنم . نباید
فراموش کرد که ما در برزخی هستیم که باید زبان را کشف کرد .
دیالوگ برناردشاو خیلی عالی و خوب است . چون برنارد شاو در پی سنتی است که
شکسپیر پی ریزی کرده است ، ولی حرف مردم روزگارش نیست .
نادر ابراهیمی : شما که در نمایش
موسیقی ، آواز و یا رقص وارد کرده یید ، فکر نمیکنید با این کار یک اپرای بومی را
سنت می گذارید ؟
بیژن مفید : نه این طور نیست . من
نمایش نامه ای نوشتم به نام " آدم وحوّا " که با ریتم موزیکال خوبی اجرا
می شود و به صورت باله است ، این را می شود گفت اپرا إ
نادر ابراهیمی : ایا در نمایش نامه
های تان جنبه های حسّی قضیه را در نظر دارید یا نه ؟
بیژن مفید : توجه چندانی به این جنبه ها ندارم . من از
احساس استفاده می کنم . ولی فقط به صورت یک وسیله . هدف فکر اصلی است . من تنها
برای کشاندن مردم به تماشا خانه ها از جنبه های حسّی قضیه کمک می گیرم. چنان چه
این کار را کرده ام و نتیجه خوبی هم گرفته ام . هر کس با به نوبه خود دنیا را عوض
کند و من هم به سهم خودم دنیای کوچک و جامعه صنعتی شهر آبادان را عوض کردم .
نادر ابراهیمی : چه گونه ؟
بیژن مفید : وقتی که فهمیدم سینما تاج مخصوص کارمندان شرکت
نفت است و ظبقه کارگر نمیتواند به این سینما بیاید ، فورا تقاضا کردم که کارگران
را هم به سینما راه بدهند و در غیر این صورت قرارداد را پس خواهم گرفت . این گونه
است که هنرمند جامعه خودرا تکان می دهد . دنیای اطرافش را می سازد ، خلق می کند و
جان می بخشد ....
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire