my films in youtube

  • jamined 13 vidéos

11 août 2016

گزارش مهم از شروع سقوط بنیاد پژوهشهای زنان


                                                               
گزارشی از هجدهمین کنفرانس بین المللی بنیاد پژوهش های زنان ایران
 در دانشگاه مریلند ایالات متحده آمریکا

بخش عمده این نوشته متن پیاده شده صحبت من در اتاق ایران سوسیالیست فوروم است که در تاریخ 9 سپتامبر 2007 انجام شد. من بخش های کوتاهی ازنوشته ام را که درهنگام صحبتم حذف شده بود اضافه کرده ام وبرای حفظ روانی نوشته اصلاحاتی را که لازم می دیدم وارد کرده ام.                                           آذر شیبانی

با سلام به همه و تشکر از اتاق؛ و با بزرگداشت یاد جانباختگان کشتار تابستان ٧ ٦ ٣ ١ و با سلام به زندانیان سیاسی و از جمله شهناز غلامی، فعال حقوق زنان و فعال سیاسی آذربایجان.

قبل از شروع صحبت ام به یکی دو نکته اشاره کنم:
١ – من در این فرصت محدود نمی توانم به بررسی همه جانبهء کنفرانس بپردازم و در صحبت امشب ام بخش هائی را که فکر می کنم عمده تراند و برای جنبش زنان مهم هستند مطرح می کنم.
٢ – در این کنفرانس چند فیلم به نمایش گذاشته شد؛ موسیقی زنده و تآتر و رقص اجراشد؛ نمایشگاه هنری دایر بود ولی بخاطر محدودیت وقت من به آن ها نخواهم پرداخت.
٣ – من در بخش پایانی، یعنی ارزیابی کنفرانس حضور نداشتم.
٤ – از سایت وبلاگی « خورشید خانم » و خانم پروین کوه گیلانی تشکر می کنم. گزارش هایشان ازکنفرانس یادداشت های خلاصه مرا تکمیل کرد.
من امشب به ترتیب به سخنرانی های ارائه شده در این کنفرانس – البته هر چند گذرا- خواهم پرداخت چون نقد بدون ارائه چکیده این سخنرانی ها تا حدی مجرد می شود.
سئوال اساسی در باره این کنفرانس این است که آیا کنفرانس امسال توانست به تم اصلی انتخاب شده بپردازد و چالش ها و دستاوردها را معرفی کند؟
در اساسنامه بنیاد هست که بنیاد تلاش می کند با نگاه و زبانی زنانه به تاریخ ایران بنگرد. آیا هجدهمین کنفرانس بنیاد توانست این کار را انجام دهد؟ آیا صِرف این که زنان در یک کنفرانس حول مسئله زنان سخنرانی ارائه دهند می تواند به خودی خود تضمین کند که نگاه، نگاه فمینیستی است و مرد مدارانه نیست؟ آیا می توان به چالش ها و دستاوردهای مهم زنان و نسل های گوناگون بخصوص در ایرانِ در بند رژیمی بشدت زن ستیز و مرد سالار پرداخت ولی رژیم حاکم بر ایران را از این بحث ها کنار گذاشت؟ آیا حمله یکجانبه به یک هیولا یعنی امپریالیسم آمریکا و دعوت جنبش زنان به مدارا با هیولای دیگر یعنی جمهوری اسلامی و ارائه روایت هائی که خواسته یا نا خواسته به حمایت از جمهوری اسلامی و تقویت موقعیت و حفظ رژیم منتهی می شوند، تیشه به ریشه جنبش زنان زدن نیست؟  آیا بنیاد بعنوان یکی از نهادهای بسیار مهم موجود در جنبش زنان با این اساسنامه، ساختار و سازماندهی می تواند گام های مؤثر در طرح و بررسی راهکارها برای پیشبرد امر مبارزه زنان در زمینه برابری طلبی با مردان، مبارزه با مردسالاری، مبارزه با نابرابری های جنسیتی و مبارزه با قوانین زن ستیز و تبعیض آفرین رژیم اسلامی در ایران در عرصه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مدنی بردارد؟
این ها موضوعاتی هستند که من تلاش خواهم کرد در حد توان خود و در این زمان محدود به آن ها بپردازم.
***
تم هجدهمین کنفرانس بین المللی بنیاد پژوهش های زنان ایران که در دانشگاه مریلند آمریکا برگزار شد « دستاوردها و چالش های زنان ایرانی : چشم انداز نسل ها » بود.
بگذارید من صحبت ام را با اشاره به نقاط قوت کنفرانس شروع کنم.
برگزار کنندگان کنفرانس امسال یعنی کمیته محلی برگزاری از جهت تدارکات، برنامه ریزی مسائل اجرائی و فنی و نظم کنفرانس سنگ تمام گذاشته بودند. نظم کنفرانس حکایت از این داشت که کمیته محلی زمان بسیار زیادی در ما ه های پیش از کنفرانس صرف کرده و انرژی قابل توجهی گذاشته بود تا  بتواند این سطح از نظم و ترتیب و هماهنگی را به نمایش بگذارد. نشان تلاش های شبانه روزی کمیته محلی در جزء جزء برنامه ها پیدا بود.
یازده سخنران دراین کنفرانس به سخنرانی پرداختند. برنامه های هنری متنوعی وجود داشت که شامل شعر خوانی، نمایش فیلم سینمائی، چند فیلم کوتاه و مستند، موسیقی زنده، رقص، تآتر و نمایشگاه آثار هنری زنان مقیم آمریکا بود.
یکی از کارهای خوب کنفرانس نمایش یک سری فیلم های مستند بود بنام « روایت نسل ها » که مصاحبه هائی بود  با زنان در ایران حول مسائل مختلف. بخش هائی از این فیلم ها مثل میان پرده در بین برنامه های گوناگون به نمایش گذاشته می شدند و می توانستند تا حدی حال و هوای زنان ایرانی را – البته در حد یک برنامه ساده ژورنالیستی و نه با ادعای یک کار عمقی همه جانبه – منتقل کنند.
همچنان که گفتم تم کنفرانس " دستاوردها و چالش های زنان ایرانی : چشم انداز نسل ها" بود.

چشم انداز نسل ها گستره زمانی ی دستاوردها و چالش ها را شامل دهه های پیش و پس از انقلاب شکست خورده ٧ ۵ ٣ ١ می کند و خواه نا خواه انتظاراتی می آفریند که یکی از مهم ترین آن ها این است که سخنرانی های ارائه شده بتوانند به فراز و فرودهای جدی و نقاط عطف با اهمیت و مانای دستاوردها و چالش های زنان ایران در دهه های گذشته بپردازند.
در این کنفرانس ٠ ١ نفر سخنران با ادعای پرداختن به تم کنفرانس صحبت کردند و یک سخنران هم کتاب خودش را معرفی کرد. تیتر سخنرانی ها را باهم مرور می کنیم:
١ – دختران نسل دوم ایرانی در آمریکا و تأثیرات روحی ناشی از زندگی در محیط دو فرهنگی بر آنان.
٢ – شکستن دیوار صوتی ( ایمی گودمن ) از تلویزیون Democracy Now  .
٣ – کار زنان در اقتصاد غیر رسمی : نگاهی به تفاوت نسل ها.
٤ – درک چالش های نسل های مختلف و راه های نزدیک کردن آن ها به یکدیگر .
۵ – روابط سایبرنتیک : زنان شهری ایران و کاربردهای جنسیتی فضای سایبرنتیک.
٦ – مسائل تاریخی و روز حقوقی، سیاسی و اجتماعی ایرانی – آمریکائی ها  در دروان پس از یازده سپتامبر.
٧ – هویت سیاسی : نژاد، جنسیت و نسل آینده فمینیست های ایرانی در آمریکا.
٨ – مشکلات و ضعف های جنبش زنان ایران.
٩ – به بهانه باز کردن در های آزادی برروی زنان.

برنامه پس از پیام خوش آمد گوئی کمیته محلی – که برگزار کننده، باصحبت خانم فاطمه کشاورز در مورد کتاب خودشان بنام « گل یاس و ستاره ها، در تهران بجز لولیتا چه می خوانند؟» شروع شد.
خانم فاطمه کشاورز در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس مدیریت مرکز مطالعات تمدن اسلامی را بعهده دارند و همچنین رئیس بخش زبان ها و ادبیات آسیا و خاور نزدیک این دانشگاه هستند. ایشان در ماه مارس سال ٧ ٠ ٠ ٢ کتابی را به چاپ رسانده اند بنام « گل یاس و ستاره ها، در تهران بجز لولیتا چه می خوانند؟» این کتاب به زبان انگلیسی است. بخشی از مأموریت این کتاب بقول خود خانم کشاورز این است که به مصاف کتاب خانم آذر نفیسی بنام « لولیتا خوانی در تهران » بروند. خانم کشاورز خواسته اند با نئو اوریانتالیسم خانم نفیسی و حامیان ریز و درشت ایشان که می خواهند به نقل از خانم کشاورز « تصویری ناقص و هیولائی از ایران، اسلام و خاورمیانه بدهند » ١ مقابله کنند و روایتی متقابل بقول خودشان Counter narrative ٢ ارائه کنند. در این کتاب در حین خاطره گوئی از زندگی خودشان به برخی از بزرگان ادب ایران پرداخته اند تا به یاری آنان تصویر هیولائی از ایران و اسلام را تعدیل کنند و چهره ای انسانی به شخصیت هائی که خانم نفیسی در کتابشان از آنان به عنوان حزب اللهی های دو آتشه نام برده اند بدهند.
خانم کشاورز در پوشش حمله به خانم نفیسی و با استفاده از فضای حاکم بر بخش هائی از جوامع اروپا و آمریکا و کانادا که بشدت به نسبیت فرهنگی اعتقاد دارند و حاضراند هر گونه حرکت ارتجاعی و زن ستیز اسلامی را تحت لوای دفاع از مسلمانان و احترام به فرهنگ قوم ها، بعنوان یک انتخاب فرهنگی آن جامعه بپذیرند، به نحوی به صاف و صوف  کردن این چهره های خشن داخل ایران می پردازند. به ایشان گوش می کنیم :
خانم کشاورزدر کتابشان تلاش کرده اند که تصویری انسانی از جامعه اسلامی ایران عرضه کنند و هیچ حرفی راجع به وضعیت زنان و نقش رژیم اسلامی دراین مورد نگویند. ایشان دائم در حال سفر به ایران و انجام کارهای تحقیقی در ایران هستند و بگفته خودشان گاهی ماه ها در آنجا می مانند ولی همیشه مهمان هستند و به آمریکا بر می گردند. روایت ایشان روایتی است که به هیچ وجه  به واقعیات تلخ جاری در ایران نمی پردازد و با یک نخبه گرائی و دخیل بستن به چهره هائی چون فروغ  فرخزاد و مولوی و غیره می کوشد تا اعتباری برای ایران رژیم اسلامی بخرد.
من دراین فرصت کوتاه نمی توانم به نقد کتاب ایشان بپردازم وفقط اشاره های کوتاهی می کنم. خانم کشاورزدرکتاب خود برای مقابله با خانم نفیسی  به مدافع وضعیت حاکم در ایران تبدیل می شوند و تلاش می کنند به عادی سازی چهره رژیم بپردازند. ایشان در صفحه ١ ٢ ١  کتاب یاد آور می شوند که "رژیم اسلامی، که با انقلاب 1979 به روی کار آمد قدرت سیاسی ای بود که متاثر از بینش حاکم بر انقلاب بود و روی تثبیت هژمونی خود بر یک جامعه گونه گون متمرکز شد. مثل مشابهینش در جاهای دیگر، رژیم از یک بینش پاک انگار تبعیت کرد، از تضاد های درونی رنج برد و زوراضافی بکار برد تا اتوریته خود را اعمال کند" ٣ (ص 121، فاطمه کشاورز) . بعد شدیداً به کتاب خانم نفیسی حمله می کنند و می گویند که "«لولیتا خوانی در تهران»  رژیم اسلامی را بعنوان یک هیولا معرفی می کند..." ٤ (ص 121، فاطمه کشاورز). خانم کشاورز اضافه می کنند که به تعبیر کتاب خانم نفیسی، "رژیم اسلامی درتاریکی در کمین نشسته است و در حال توطئه است که مردم را خام کند تا از نهانگاه خود بیرون بیایند تا بتواند همه را نابود کند" ۵ (ص 122، فاطمه کشاورز) و بعد عاصی از قضاوت غرض آلود خانم نفیسی و در جهت تبرئه رژیم اسلامی می گوید "... این رژیم هم مثل هر رژیم دیگری از افراد ساخته شده، از افرادی که گوناگون هستند و قابل تغییر با نظراتی که گاه می توانند مشابه یکدیگر باشند و گاه متفاوت" ٦ (ص 122، فاطمه کشاورز) .  ایشان معتقدند که رژیم را نمی توان در کلیتش قضاوت کرد چون از افراد تشکیل شده است و بعضی ها که دست به کارهای افراطی می زنند از طرف بقیه [بخوانید اصلاح طلب ها] مورد نکوهش قرار می گیرند واضافه می کنند که این چیز ها همه بخشی از مبارزات جامعه ای است که از یک تجریه دردناک عبور می کند. و به این ترتیب ، رژیم اصلا تقصیری ندارد و اگر هم احیانا -  گوش شیطان کر- خطایی هم از کسی سر زده است از آن فرد است و به رژیم ربطی ندارد.

این خانم در لباس یک استاد دانشگاه با حمایت بسیار زیرکانه و ظاهراً غیر سیاسی خود از رژیم اسلامی و در پوشش حمایت از مردم ایران خطرات و زیان های کارشان نه تنها کمتر از خانم آذر نفیسی ی حمایت شده از سوی نهادهای قدرت در آمریکا نیست شاید هم بیش ترباشد. هردوباید بطور جدی مورد نقد قرار بگیرند.
خانم کشاورز در ابتدای کناب از داستان فیل مولوی شاهد می آورد [اینکه در تاریکی هر کسی به بخشی از فیل دست می زده و بر اساس آن تجربه محدود شناختش را از فیل ارائه می داده ست]. ایشان از هیولای جمهوری اسلامی یک تصویر منعطف با گرایش های گوناگون می دهد که مثل هر جای دیگر دنیا می تواند گرایش های متضاد را در خود جای دهد و اتفاقا در جهت خلاف پیام مولوی می خواهد در مقام یک شعبده باز، مجموعه جمهوری اسلامی یعنی « فیل » را در تاریکی نگاه دارد و کاری کند که مبادا روشنائی به سراسر آن بیافتد و می کوشد خصلت ارتجاعی، سرکوبگر و بشدت ضد دموکراتیک تمام این مجموعه را انکار کند.
« یاس » کتاب خانم کشاورزبگفته خودش یاس "سجاده مادر بزرگ" با "لبخند صلح آمیزاش" است که "دعایش بوی عطر می دهد". ٧ (ص 3، پروین کوه گیلانی) . دقت کنید که خانم چه لطیف "صلح" و "دعا" را در کنار هم آورده اند و یاسشان فقط با تطهیر اسلامی و به یمن دعای مادر بزرگ بوی عطر می گیرد و از این طریق پیوندی به زبان نیامده بین لطافت گل یاس و آنچه که در ایران اسلامی می گذرد ایجاد می شود. خانم کشاورز "ستاره ها" ی تیتر کتاب را مردم ایران می دانند ولی اشارات ایشان اساساً به نخبگان ادبی ایران است و مردم ایران به معنای عام جایی دراین کتاب ندارند.

کدام انگیزه کمیته محلی را واداشته که خانم کشاورز را بعنوان یکی ازسخنرانان انتخاب کنند؟ ایشان یک کلام هم راجع به چالش های زنان ایران نگفتند و در صحبتشان بسیار آگاهانه، به جنبه های حمایت از رژیم اسلامی که در کتابشان فراوان یا فت می شود اشاره ای نکردند و فقط به نخبگان ادبی پرداختند.

انتخاب خانم کشاورز نمونه ای از نگرش حاکم بر این کنفرانس بود.
***
پس از خانم کشاورز، برنامه معرفی خانم شهرنوش پارسی پور بعنوان زن برگزیده سال بود. امسال خانم شهرنوش پارسی پوربعنوان زن برگزیده سال انتخاب گردیدند و این انتخاب به اعتبار دهه ها کار ادبی و پرداختن به زنان با کتاب هائی همچون « طوبی و معنای شب » و « زنان بدون مردان » بود. ایشان امسال پس از دریافت جایزه سخنانی ایراد کردند که بسیارنابجا وجنجال برانگیزبود.
خانم پارسی پور در صحبت هایشان به دفاع از صیغه و برگشتن زنان به خانه ها برای نگهداری از بچه ها پرداختند. ایشان در نهایت بی مسئولیتی و فارغ از مشکلات واقعی زنان در بند ایران به دفاع ازصیغه – یکی از ضد زن ترین و منحوس ترین پدیده ها - که به یکی از بلایای اضافه شده به زندگی زنان درایران تبدیل شده است پرداختند و در شرائطی که رژیم اسلامی هرگونه مجوزشرعی و قانونی را فراهم کرده است تا امکان صیغه را برای مردان بوجود آورد در دنیای غیر واقعی خود به این نتیجه رسیده اند که صیغه می تواند مورد استفاده زنان هم قرار بگیرد. آنچه که در جامعه ایران اتفاق می افتد با اوهام خانم پارسی پور خیلی فرق دارد. چگونه است که این زن نویسنده که سال های طولانی است در ایران زندگی کرده است اینهمه با واقعیت های ایران، با جایگاه فرودستی که رژیم برای زنان قائل است و با کارکرد صیغه که صرفاً و صرفاً با زیر پا گذاشتن جق زنان و در جهت تنوع بخشیدن به تجربه های جنسی مردان، تحکیم مردسالاری از نوع اسلامی و تشدید استثمار زنان مورد استفاده قرارمی گیرد بیگانه باشد؟
خانم پارسی پور پس از تایید صیغه برای تکمیل صحبت هایشان گفتند « یک زمانی به عنوان یک زن به دنبال زنجیر پاره کردن بودم، اما حالا فکر می کنم شاید اشتباه می کردم. شاید اون قانونی که زن را محدود میکرده خوب بوده چون حالا دیگه زن ها نمی خوان بچه بسازن...» و بعد در ادامه گفتند : « من این را فهمیدم که سرنوشت زنانی که کار می کنن یا می خوان خلق کنن اغلب تنهائی است. آیا خلق یه اثر می ارزه به این تنهائی؟» ٨ (ص 3، وبلاگ خورشید خانم).
این صحبت که « شاید اون قانونی که زن را محدود میکرده خوب بوده» معنایش در رژیم اسلامی و شرایط کنونی ایران یعنی هم رأی شدن با رژیم اسلامی و تایید سیاست های بغایت زن ستیز آن. این یعنی خاک به چشم زنانی پاشیدن که به زور مبارزه مداوم شان در خانه بودن خود را زیر سئوال برده اند.

نظرات تازه خانم پارسی پوردر جهت تایید قوانین ضد زن رژیم اسلامی و تضعیف زنان بود.
***
سخنران بعدی، دعوت شده از کشور میزبان (آمریکا)، خانم ایمی گودمن بودند که جزو مسئولین اصلی شبکه تلویزیونی Democracy Now  هستند که یک شبکه تلویزیونی مترقی است. ایشان سخنرانی بسیار توانا و ارتباط گیر قابلی هستند و بعنوان یکی از وزنه های اصلی شبکه تلویزیونی یاد شده نقش رادیکالی ایفا می کنند. اگر صحبت های ایشان را از تم کنفرانس جدا کنیم و جداگانه بررسی کنیم، باید گفت که خوب حرف زدند و به افشای سیاست های جنگ افروزانه امپریالیسم آمریکا و نقش مخرب آن در عراق  و افغانستان و به لزوم ایجاد رسانه های مترقی و آلترناتیو پرداختند.
انتخاب ایشان هم در همان چارچوب خط غالب بر کنفرانس یعنی تکیه یک جانبه بر حمله به امپریالیسم و فراموش کردن نقش رژیم اسلامی بود. ایمی گودمن بخوبی از عهده این کار بر آمد ولی اگر این صحبت را در چهارچوب تم این کنفرانس مشخص ارزیابی کنیم، سخنان ایشان به مسئله زنان در ایران هیچ ربطی نداشت تا چه رسد به دستاوردها و چالش های زنان ایران.
در این بخش از برنامه هم جمهوری اسلامی و سیاست های زن ستیز آن قسردر رفتند و یک فرصت نایاب دیگر برای افشای رژیم اسلامی ارتجاعی و قوانین و سیاست هایی که در مورد زنان در بند ایران در همه عرصه ها اعمال کرده است از دست رفت.
***
سخنران بعدی خانم رکسانا بهرامی تاش مقیم کانادا و استاد دانشگاه بودند که راجع به کار زنان در اقتصاد غیر رسمی سخنرانی کردند وادعایشان این بود که به تفاوت بین نسل ها خواهند پرداخت. ایشان برای تحقیق خود به ایران رفته بودند و با زنان چندی در تهران و مشهد که کار غیر رسمی و بدون دستمزد می کنند صحبت کرده بودند.
این هم از همان نوع تحقیق هائی است که این روزها خیلی مد شده و زنان ایرانی از دانشگاه های اروپائی، آمریکائی و کانادائی و یا مراکز تحقیقی دیگربودجه گرفته و راهی ایران و کشور های دیگر مسلمان نشین می شوند. بسیاری از این تحقیق ها ازهمان ابتدا و قبل از شروع دچار خود سانسوری می شوند چرا که محققین اش قصد دارند به سفرهای خود ادامه دهند و نباید دست از پا خطا کنند و به تریج عبای حاکمیت بر بخورد و موضوعات انتخاب شده از پیش ختنه اسلامی می شود. 

خانم بهرامی تاش گفتند که از شیوه اثبات گرائی positivism برای تحقیق استفاده کرده اند.
گذشته از این که اتفاقا این شیوه از تحقیق برای یک چنین موضوعی بسیار نامناسب است ولی حتا درهمان حد محدود هم این تحقیق میدانی راه به جائی نبرده بود و ایشان از طریق ذکر آمار و ارقام بانک جهانی و اشاره به شاخص های توسعه انسانی همچون متوسط سن ازدواج، مرگ و میر کودکان و غیره خواسته بودند وجهه "علمی"  به تحقیق خود ببخشند. این خانم به دنبال شیوه رایج تمرکز بر تصویرخرد "Micro" و به سبک کسانی که فکر می کنند با گفتن چند جمله محبت آمیز نسبت به زنان و ذکر نقاط قوت شان می توان آن ها را توانمند ساخت، نهایتاً به ساختن یک تیپ اززن جوان ایرانی پرداختند و آینده زن ایرانی را این چنین ترسیم کردند:
« تحصیلات بالا، اشتغال بالا، قدرت انتخاب شغلی، مسئولیت خانوادگی کم تر، اعتماد به نفس بیش تر».  ٩ (ص2، وبلاگ خورشید خانم).
من نمی دانم ایشان چگونه از یک تحقیق محدود و مشخص توانسته اند تصویری بشدت نادرست و مخدوش بسازند و آنرا شامل حال تمام اقشار و طبقات زنان ایران سازند. گویا همه چیز در خلأ قرار دارد. دوربین خانم بهرامی تاش رفته و روی یک عده زن دستفروش زوم کرده و این خانم از این مصاحبه ها نتیجه گرفته اند که این زنان نقش خیلی مهمی دارند. تصویر بزرگ تر یعنی این جامعه، نقش رژیم اسلامی، اقتصاد نئولیبرالی – که عمدتاً بسیاری از خانواده ها را به زیر خط فقر برده و هم مردان و هم زنان خانواده را مجبور به چند شغلی بودن کرده است – نقش مرد سالاری ی حمایت شده از سوی رژیم  اسلامی، همه و همه غایب اند و این زنان قهرمان هر روز که می گذرد قوی تر و قوی تر می شوند! البته ایشان لطف کرده و در گوشه ای اشاره کوتاهی کردند که « البته قوانین هنوز تبعیض آمیز است» ٠ ١ (ص2، وبلاگ خورشید خانم).
چگونه می توان خود را طرفدار زنان نامید و از هیچ یک ازفجایع رژیم اسلامی اسم نبرد و فقط به این اکتفا کرد که قوانین هنوز تبعیض آمیز است و شاید با اضافه کردن قید "هنوز" این ظرفیت را برای رژیم اسلامی قا یل شد که روزی بتواند این تبعیض ها را از میان بردارد. خانم بهرامی تاش خودشان توضیح دادند که همیشه دوست دارند که همه چیز را مثبت ببینند.
ایشان که تحقیق های قبلی شان در مورد جهانی سازی و فقر زنان مکزیک است فراموش می کنند وقتی به بررسی کار زنان در ایران می نشینند ارتباط های تصویر بزرگ و کوچک را برقرار کنند و بگویند که در مسیر جهانی سازی و کارکردهای نئولیبرالیسم در ایران جایگاه کار بدون دستمزد زنان کجاست؟

با این سخنرانی، یک فرصت دیگربرای طرح مسائل حیاتی زنان در ایران سوزانده می شود.

***
سخنران دیگر خانم نرگس باجُغلی بود که او هم از کسانی است که با استفاده از بورسی خارجی برای تحقیق در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به کار مشغول است و در مورد تفاسیر مختلف زنان از قوانین شریعت کار می کند و چون به هر حال تکیه بر قوانین شریعت است و تقاسیر مختلف، ناگزیر در چارچوب عمومی قابل پذیرش رژیم اسلامی باید باشد.
خانم باجُغلی نسل دوم زنان را - زنانی که در انقلاب فعال بودند - نسلی معرفی کردند که ایدئولوژی برایشان مسئله اصلی است ولی نسل سوم - نسل بچه های انقلاب - به ادعای ایشان، بیش ترازموضعی فردگرا حرکت می کنند و تمایل به اصلاحات دارند و نه براندازی.  آیا مخالفت نسل با تجربه زنان با قوانین و اعمال بشدت خشونت بار و ضد زن رژیم اسلامی و به چالش طلبیدن این رژیم برای گرفتن حق زنان "ایدئولوژی" است؟ آیا مخالف سنگسارو مخالف رژیمی که سنگساررا درصدر قوانینش قرار داده است و آنرا با جدیت و علاقه وافر به اجرا می گذارد یعنی تعصب به یک ایدئولوژی خاص داشتن است؟ خانم باجُغلی فقط تعاریفی از نسل ها داده اند بدون اینکه استدلال هایی در جهت اثبات ادعا های خود و عمومیت دادن چنین تعاریفی ارائه دهند. چگونه با این شواهد و دانسته های محدود می توان به نتیجه گیری هایی چنین کلان رسید؟ 

در این صحبت هم اشاره ای به چالش های زنان ایران و نقش رژیم اسلامی نبود. 
***
سخنران بعدی خانم بنفشه اخلاقی بودند که استاد دانشگاه و حقوقدان بوده واکنون در سمت وکیل، پایه گذارو رئیس « سازمان ملی پناهگاه قانونی برا ی پیشرفت جامعه » به کار مشغول هستند. صحبت ایشان در مورد مسائل تاریخی و روز حقوقی، سیاسی و اجتماعی ایرانی – آمریکائی ها در دوران پس از یازده سپتامبر بود. ایشان در ابتدا خودشان عنوان کردند که وقتی از سوی کمیته محلی دعوت شدند نمی توانستند ارتباط دعوت خود را با کنفرانسی که قرار بود راجع به زنان و جنبش زنان باشد بیابند، ولی دعوت را پذیرفتند.
بر اساس خلاصه ای که از صحبت ایشان در برنامه کنفرانس چاپ شده آمده است که هدف این گفتگو ارائه گزارشی از زندگی واقعی با بررسی نمونه هائی از رویدادهای مشخص پیرامون چگونگی تأثیر سیاست گذاری های پس از یازده سپتامبر بر زندگی جامعه ایرانیان در ایالات متحده آمریکاست.
ایشان از آن زمان به بعد به حکم وظیفه انسانی خود از شغل استادی دانشگاه دست کشیده وبه کار وکالت پرداخته و وکیل کسانی شده اند که از سوی FBI و مأمورین امنیتی آمریکا به جرم کارهای تروریستی، همکاری با تروریست ها و یا همکاری با جمهوری اسلامی و دیگردولت های مورد سوءظن حاکمیت آمریکا بازداشت و محاکمه می شوند و بنا به گفته شان، در شش سال گذشته تمام رندگی ایشان وقف این کار شده است. ایشان در صحبتشان به موارد متعددی اشاره کردند که ایرانیان مقیم آمریکا با آنان دست به گریبانند. از جمله می توان به مشکلاتی همچون  دخالت در کار آکادمیک، قرار گرفتن در لیست افراد ممنوع برای پرواز، تبعیض شغلی، امتناع از صدور گواهی ثبت امنیتی برای مشاغل آزاد، بازپرسی های اف. بی. آی از ایرانیان و از جمله فعالین کنفدراسیون سابق و مسائل قانونی دانشجویان شامل مشکل صدور ویزا و غیره اشاره کرد .

سخنان ایشان بسیار آموزنده و روشنگرانه بود ولی ربطی به موضوع کنفرانس نداشت و البته از این بابت ایشان هیچ مسئولیتی به گردن نداشتند. باز همچون مثال خانم Amy Goodman اگر سخنان ایشان در موقعیت دیگری و با هدف مشخص افشای سیاست های بشدت خشونت بار، مداخله گرانه، ضد انسانی و تحقیر آمیز سیستم های پلیسی و امنیتی آمریکا و نقض و انکار ابتدائی ترین حقوق فردی شهروندان ایرانی – آمریکائی، عرب، آمریکائی و غیره بیان می شد، بسیار بجا و ضروری می بود ولی در چارچوب این کنفرانس، درتأیید همان خط غالبی پیش رفت که به کنفرانس امسال بنیاد تحمیل شد و این همان خط درست حمله به امپریالیسم آمریکا و خط بشدت نادرست و زیان بارهیچ نگفتن در مورد رژیم اسلامی ایران است، خطی که ضربه های مرگباری به جنبش زنان و دیگر جنبش ها وارد می کند . این خط غلیظ ضد آمریکائی و سکوت کامل در مورد رژیم اسلامی و قوانین ضد زن آن در کنفرانسی که ادعای پرداختن به تجربه سه دهه گذشته زنان در ایران را داشت بی تردید به مذاق رژیم اسلامی خوش می آید و سلاح تبلیغی مهمی به دست رژیم می دهد تا با آن بتواند جنبش زنان را موفق تر از پیش سرکوب کند و هر صدای حق طلبانه ای را به بهانه وابسته بودن به نیروهای امپریالیستی در دم خفه کند . 
***
میزگرد نسل دوم با سخنان خانم ها بیتا و الهه امانی شروع شد. این دو سخنران به هویت سیاسی، نژاد، جنسیت و نسل آینده فمینیست های ایرانی در آمریکا پراختند و موضوع صحبت شان مشکلات زنان جوان ایرانی در آمریکا و جایگاه آن ها  در فعالیت های فمینیستی بود.  
***
سخنران بعدی میزگرد نسل دوم خانم آذر درخشان بودند که از فعالین شناخته شده و قدیمی جنبش زنان هستند ومن هنوز هم حیران هستم که چرا سخنرانی ایشان در بخش میزگرد نسل دوم قرار گرفته بود و از هیچ جهت سنخیتی با صحبت های سخنرانان این بخش نداشت. سخنرانی ایشان با عنوان « مشکلات و ضعف های جنبش زنان ایرانی »  تنها سخنرانی ای بود که تلاش کرده بود به طور مستقیم به تم کنفرانس پاسخ دهد و دوره های مختلف فعالیت های زنان ایرانی را بررسی کرده و ارزیابی ای از ویژگی های هر نسل و چالش های نسل های گوناگون ارائه دهد. اتفاقا جای این بحث درمیان مباحث روزهای پیشین کنفرانس بود. خانم درخشان در عین حال تنها سخنرانی بودند که سکوت کنفرانس را در قبال رژیم ولایت فقیه شکستند و به لزوم پرداختن به هر دو "شر" تاکید کردند و آشکارا به اهمیت مقابله همزمان با امپریالیسم آمریکا و رژیم اسلامی در مبارزات زنان اشاره کردند و به ترسیم خطوط عمومی موانع و مشکل های سه نسل فعالین زنان به چشم انداز ها هم پرداختند.
*
آخرین سخنران خانم نسیم عبدی دزفولی بودند که در حال کار روی دکترای خود در زمینه سیاست گزاری های بین المللی آموزش و پرورش در دانشگاه مریلند هستند و به تازگی از ایران به آمریکا آمده اند. ایشان خودشان گفتند که خود را یک اصلاح طلب می دانند و به نمایندگی از سوی زنان جوان نسل سوم گفتند که در ایران بیشتر جوانان معتقد به حرکت بطئی و تغییرات تدریجی هستند.
خوشبختانه گزارش هائی که از ایران می آید حکایت از این دارد که همه جوانان و زنان جوان ایران مثل خانم عبدی دزفولی فکر نمی کنند و به مقابله آشکار با رژیم می پردازند.
***

و اما صحبت های خانم گلناز امین، مسئول بنیاد

خانم گلناز امین، پیام بنیاد را در روز شنبه ٠ ٣ ژوئن ارائه دادند و بجز یک سخنران که قبلاً هم اشاره کردم، تنها کسی بودند که درمخالفت آشکاربا جوحاکم بر کنفرانس و با صراحت کامل هر دو قطب ارتجاع راهدف گرفتند و به حق در دفاع از دستاوردهای جنبش زنان ایران در سه دهه گذشته و مبارزات شان با جمهوری اسلامی و نقش ویرانگر رژیم صحبت کردند. ایشان بدرستی به این نکته مهم اشاره کردند که چگونه چالش های امروز می تواند به دستاوردهای فردا تبدیل شود و دستاوردهای دیروز به چالش های امروز. گلناز امین گفت: "مخالف حمله نظامی آمریکا به ایران هستم ولی حاضر نیستم از ترس وقوع این فاجعه، واقعیت های سی سال گذشته بخصوص آنچه  بر سر مادران، خواهران و دختران مان رفته است  را فراموش کنم". وی افزود: "این را هم اشتباه عظیمی ی می پندارم که به هر دلیل با کسانی متحد شویم که حاضر نیستند حساب دین را از دولت از هر جهت جدا کنند و به صدای بلند بگویند : ما سکیولار هستیم" ١١ (ص 6، پروین کوه گیلانی). ایشان از نگرانی جدی خود از آینده جنبش فمینیسم سکیولار در داخل و خارج صحبت کردند.
***
آیا کنفرانس توانست به بررسی جنبش زنان ایران وچالش ها و دستاوردهای آنان بپردازد؟

پاسخ من به این سئوال، منفی است.
تاکید بر سکوت در مقابل رژیم زن ستیزو مرد سالارولایت فقیه به بهانه دخالت و یا تهاجم نظامی امپریالیسم آمریکا عملاً کنفرانس را عقیم و فلج کرد چرا که نمی توان به چالش های زنان ایران پرداخت و بناچار با رژیم اسلامی طرف نشد و انرا به چالش نطلبید.
در طول ٩ ٢ سال گذشته جمهوری اسلامی بدرستی به اهمیت پرداختن به مسئله زنان و به زنجیر کشدن آن پی برده و حتا یک لحظه هم از این کار غفلت نکرده است. چگونه است که دوستان برگزار کننده کنفرانس – که من مطمئن ام هیچ یک ازمدافعان جمهوری اسلامی نیستند و برخی را که می شناسم از گذشته همواره  در صفوف جنبش زنان بوده اند -  از این امر مهم نه تنها غفلت کرده اند بلکه با گذاشتن تمام وزنه ها بر روی کفه امپریالیسم آمریکا، کفه دیگر یعنی جمهوری اسلامی را سبکبال کرده و بالا برده اند. اینجا دیگر صرفا اعتقاد این عزیزان به زن ستیزی رژیم اسلامی کاری از پیش نمی برد. این که دوستان مخالف با رژیم اسلامی هستند ولی فعلا مصلحت نمی دانند درشرایط پیش از جنگ احتمالی به ایران به آن حمله کنند عملا و حتا در جهت خلاف نیتشان به قیمت به فراموشی سپردن جنایت های رژیم نه فقط در مورد زنان بلکه در مورد اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران تمام می شود.
واقعاً یک لحظه فکراش را بکنید! در خارج از ایران در گوشه ای امن، بدور از گزند رژیم اسلامی دور هم جمع شده ایم و می خواهیم بیلان چالش ها و دستاوردهای نسل های گوناگون  زنان ایران را بدهیم. شگفتا که کلمه ای راجع به قوانین ضد زن رژیم اسلامی و مردسالار نمی شنویم! کلامی راجع به مقاومت های مختلف جنبش زنان در مقابل این قوانین نمی شنویم! اشاره ای به اعدام زنان زندانی و تجاوز به آن ها نیست! سخنی راجع به سنگسارها نمی شنویم! کلمه ای در باره دخالت هر روزه رژیم در نوع پوشش زنان و تحمیل حجاب اجباری نمی شنویم! حرفی راجع به این که اثرات دراز مدت این قوانین بر زنان و کودکان چه بوده است گفته نمی شود! سخنی راجع به زندگی مشقت بار زنان زحمتکش در ایران نمی شنویم! هیچ صحبتی از چالش های زنانی که در زمینه مسئله ملی و ستم ملی کار می کنند و همزمان ناچارند در کنار این مبارزه دشوار مبارزه با مرد سالاری را در میان صفوف داخلی خود به پیش برند نمی شنویم! کلمه ای راجع به این که چگونه باید خودمان را تجهیز کنیم و به جنگ این رژیم زن ستیز و تبعیض آفرین برویم رد و بدل نمی شود! کمیته محلی در پیام خود به گونه ای سربسته و کلی به سرکوب زنان در 29 سال گذشته اشاره کرد ولی وزنه اساسی را روی تمایل حاکمیت امریکا برای حمله به ایران گذاشت و تاکید کرد:
«  امروز جنبش زنان باید آگاه تر و هوشیارتر عمل کند. آمریکا با سؤ استفاده از حقوق زنان و حقوق بشر به لشکر کشی به سود امپراطوری خود ادامه می دهد. به وسیله ابزارهای گوناگون خود به ترویج گرایشات فمینیست اوریانتالیستی یا فمینیسم کلنیالیستی دامن می زند» ٢ ١ (ص 1، پروین کوه گیلانی)..
بسیار خوب! هیچکس منکر سخنان بالا نیست ولی اگر بلا فاصله خطرات بالفعل رژیم اسلامی زن ستیزو ضربه های پی درپی ای را که بر زنان، ابتدایی ترین حقوقشان و جنبش آنان در 29 سال گذشته وارد کرده است یاد آوری نکنیم اتفاقاً این خلأ را همان آمریکا و رسانه های رنگ و وارنگ اش پر خواهند کرد.
سکوت در مقابل جمهوری اسلامی در یک کنفرانس زنان ایرانی در خارج از کشورکه به قصد بررسی وضعیت رنان و مبارزات آنان دور هم گرد آمده اند قابل بخشش نیست و به مثابه انکار تمام فشارهایی است که به زنان در ایران وارد می شود - زنانی که روزانه زیر فشارهای نعلین و پوتین دارند له می شوند - و انکار مبارزات آن ها بر ضد این رژیم زن ستیزاست.
چرا فکر می کنیم که فقط باید به جنگ افروزی امپریالیسم آمریکا اشاره کنیم ولی از جنگ طلبی رژیم اسلامی هیچ نگوئیم؟ فراموش کردن نقش این رژیم بعنوان زمینه ساز این جنگ احتمالی به تضعیف موقعیت مردم در مقابل این رژیم ارتجاعی می انجامد و آن ها را خواه نا خواه دعوت می کند که از ترس حمله احتمالی دشمن خارجی در کنار جمهوری اسلامی قرار بگیرند. ما درشرایط کنونی اتفاقا با تقویت جنبش های مترقی درون ایران می توانیم دفاع آنان را در برابر امپریالیسم از موضعی مستقل - در برابر جمهوری اسلامی و نه در کنار آن - تقویت کنیم. مبارزات زنان، مبارزات کارگری، مبارزات دانشجوئی و مبارزات اقلیت های ملی و قومی در راستای مقابله با رژیم سرکوبگر و ارتجاعی جمهوری اسلامی است که خواهند توانست رشد کرده و به دفاع  مؤثر در مقابل امپریالیسم بپردازند. نگفتن در باره رژیم اسلامی یعنی "نه" گفتن به مردم ایران و مبارزات آنان در برابر رژیمی که جان آنان را به لبشان آورده است. سکوت در مقابل جمهوری اسلامی ما را در مبارزه ضد امپریالیستی موفق ترنخواهد کرد. نگفتن در باره جنایت های رژیم حاکم بر ایران یعنی مُهر تأئید بر سرکوب ها و سیاست های خشن و بی رحم سرمایه دارانه – مذهبی و ارتجاعی آن زدن؛ یعنی تقویت جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی و سیاست های جنگ طلبانه آنان در منطقه و تضعیف همه حرکت های صلح طلبانه در ایران و منطقه. سکوت در برابر زن ستیزی و قوانین ضد زن رژیم ولایت فقیه تنها در خدمت دو نیرو می تواند قرار بگیرد: نیروهای امپریالیستی که بتوانند ادعا کنند که فقط و فقط آنها هستند که به افشای رژیم می پردازند و طرفدارحقوق زنان در ایران هستند و خود رژیم ضد زن که در سایه سکوت امروزمخالفان دیروزش بتواند بی شرمانه ترو ناهنجارتراز پیش به سرکوب زنان مشغول گردد.   
رژیم جمهوری اسلامی بی وقفه به جنگ با مردم ایران مشغول بوده است. اگر مردم ایران قرار است ضد جنگ و ضد تمام نیروهایی باشند که بر علیه حاکمیت آن هاست چرا باید در مقابل جنگ رژیمی که در 29 سال گذشته به تمام عرصه های زندگی آنان حمله کرده است سکوت کنند و از خطری که هنوز حادث نشده بیش تر بترسند؟
نکتهء مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که فضای زندگی ایرانیان مقیم آمریکا و اروپا بسیار متفاوت است. رژیم حاکم برآمریکا بخصوص بعد از ١ ١ سپتامبر روشی فوق العاده عقب مانده، ضد انسانی و خشن نسبت به مسلمانان ساکن آمریکا از جمله ایرانیان در پیش گرفته است و این واقعیت عریان، رنگ تمایلات ضد امپریالیستی بخشی از ایرانیان مقیم آمریکا را غلیظ تر کرده است چون آن ها مدام در معرض تهدیدهای موجود و بالفعل نیروهای امنیتی و پلیسی آمریکا قرار دارند. خانم بنفشه اخلاقی در صحبت هایشان می گفتند ٨ ٦ در صد کسانی که به ایشان مراجعه می کنند و مورد اجحاف FBI قرار گرفته اند، ایرانی هستند. این که چنین وضعیتی بخشی ازایرانیان مقیم آمریکا را تا حدی بیش تر و غلیظ تر ضد امپریالیست کند قابل فهم است چون به هر حال  تجربه روزانه شان در جهت تقویت موضع گیری سیاسی شان است. ولی چگونه است که این ها که خود نفرت شان از امپریالیسم بخاطر تجارب روزمره شان بیش تر می شود توقع دارند که در مقابل رژیم جمهوری اسلامی سکوت شود چون دشمن عمده نیست. تکلیف مردمی که در زندانی بنام ایران هر روزه از سوی این رژیم مورد سرکوب، آزار، اذیت و اهانت قرار می گیرند چیست؟ ما درخارج از کشوردر برابر دشمن اجحاف گر یعنی امپریالیسم آمریکا می ایستیم و هر روز حاضریم در راهپیمائی های ضد جنگ شرکت کنیم تا جلو جنگ افروزی امپریالیسم را بگیریم ولی چون سرکوب رژیم را از نزدیک تجربه نمی کنیم به مردم ایران ندا می فرستیم که به جنگ طلبی رژیم کاری نداشته باشید! دشمنی را که شما را اعدام می کند، سنگسار می کند، حقوق تان را ماه ها نمی دهد، بیکارتان می کند، حقوق ابتدائی ملیت ها را سرکوب می کند، و به وحشیانه ترین شکلی با زنان و جوانان برخورد می کند و شما حتا در درون خانه هایتان هم از دست آن در امان نیستید  نادیده بگیرید چون به هر حال ایرانی است و دشمن  بزرگتری در راه است! آیا این خود نگرشی از بالا و انکار حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان نیست؟
ما با توانا ساختن صفوف جنبش های مترقی داخل ایران در مقابل رژیم اسلامی می توانیم بطور مؤثر با جنگ طلبی رژیم  مقابله کنیم و در راستای این مقابله، بهانه های امپریالیسم را برای حمله به ایران بمنظور مقابله با سیاست های هسته ای رژیم و بهانه های دیگرش کاهش دهیم و پوچی وعده های آنان را برای رهایی زنان، کارگران، دانشجویان و ملیت ها  آشکار سازیم. تقویت جنبش های مترقی داخل ایران و مبارزه قاطع با رژیم حاکم بهتر ازهرچیز دیگرمی تواند جنبش صلح جهانی و مردم آزادیخواه و صلح طلب جهان را قانع کند که زنان، کارگران، جوانان و جنبش های مترقی برعلیه ستم ملی نیازی به ناجی امپریالیستی ندارند.
وقتی که زنان توانستند در مقابله با رژیم به یک خواسته خود برسند، این مهم ترین سلاح دفاعی آنان در مقابل امپریالیسم آمریکاست چرا که خود تجربه می کنند که احتیاج به حمایت گر دروغین امپریالیستی ندارند. وقتی کارگران توانستند بخشی از حقوق خود را از حلقوم رژیم سرمایه داری اسلامی بیرون بکشند به تجربه در می یابند که احتیاج به ناجی امپریالیستی ندارند و فقط در آن صورت می توانند در جبهه ای مستقل و به راستی ضد امپریالیستی به مقابله با حمله احتمالی امپریالیسم برخیزند.
کافی است زنان ایران نگاهی به عراق و افغانستان بیاندازند و ببینند چه خوب امپریالیسم و حاکمان مسلمان بومی دست در دست همدیگر به تجاوزروزانه به خواست زنان و حتا تجاوز جنسی به زنان می پردازند. چرا می خواهید مردم ٩ ٢  سال قساوت جمهوری اسلامی را فراموش کنند؟ مطمئن باشید مردم تجربه تاریخی خود را فراموش نکرده اند و نخواهند کرد و مطمئن باشید مردم خطای عظیم بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور را که آن ها را به سکوت در مقابل جمهوری اسلامی دعوت می کند فراموش نخواهند کرد و احتیاج به چنین باصطلاح خیراندیشان از دور دست بر آتش ندارند.
این کنفرانس به اعتبار این که یکسویه به آمریکا بعنوان « دشمن بدتر » تاخت و جمهوری اسلامی را دور زد و نتوانست به افشای سیاست ها و قوانین ضد زن آن بپردازد، اسباب خشنودی جمهوری اسلامی را فراهم کرد و به این اعتبار کنفرانسی است که نمی تواند ادعا کند در راستای منافع زنان در ایران قدم برداشته است.
یکی از اشکال های اساسی که فمینیست ها به قدرت ها و احزاب مردسالار گرفته اند این است که مسئله زنان همیشه قربانی دفاع ازناسیونالیسم و "وطن" صاحبان قدرت که بطور عمده مرد هستند گردیده است و در بهترین حالت، احقاق حقوق شان به آینده نامعلوم پس از تأمین آزادی و استقلال کشورها موکول شده است. تأکید یکجانبه این کنفرانس روی خطر امپریالیسم و حذف جمهوری اسلامی از صحنه مبارزه زنان دقیقاً به این نتیجه منجر می گردد که فعلاً باید مبارزه زنان را برای احقاق حقوق شان از رژیم اسلامی تا برطرف شدن خطرجنگ تعطیل کنیم.
***

بنیاد پژوهش های زنان و ساختار و عملکرد آن

ساختار، سازماندهی و نحوه کار تا کنونی بنیاد بگونه ای است که می تواند کنفرانس ها را بشدت ضربه پذیر سازد چون هر ساله کمیته های محلی فقط می توانند بر اساس مطالب دریافت شده سخنران دعوت کنند و اگر مطالب دریافت شده پاسخ مناسب به موضوع انتخاب شده ندهند هیچ گریزی نیست و کمیته محلی به ناچارباید از میان خلاصه مطالب رسیده چند تایی را انتخاب کند حتا اگر کیفیت مطالب پائین باشد.
باید در جستجوی راهی بود که بتوان در عین امکان دادن به زنان محقق و فعال جنبش زنان که در آغازکارند هر ساله افراد با تجربه تر با پذیرفتن مسئولیت، وظیفه به عهده بگیرند و بر اساس موضوع انتخاب شده برای کنفرانس به کار تحقیقی یا تجربی  بپردازند و نتایج اش را به کنفرانس بیاورند.
جنبه دیگر ضربه پذیری این است که کمیته ها می توانند سلیقه سیاسی یا شخصی خود را به کنفرانس ها تحمیل کنند. بطورمثال در سال های اخیر که رفت و آمد ها به ایران بسیار گسترش یافته است ما شاهد بوده ایم که درکنفرانس ها یی که افراد کمیته های محلی در حال رفت و آمد به ایران هستند عملا خود سانسوری، جلب سخنرانی های بی خطرو دعوت ازسخنرانان مورد قبول رژیم وجوه تعیین کننده درکنفرانس ها بوده اند.
کنفرانس ها بطورعمده به مسائل ذهنی و عملی و دلمشغولی های بخش متوسط و مرفه زنان پرداخته اند. ساختار و سازماندهی باید چنان تغییر کند که بتواند این انحصاررا درهم بشکند و عرصه را برای طرح مسائل بخش عمده زنان ایران یعنی زنان خانواده های زحمتکش و زیرخط  فقرکه وجوه بمراتب خشن تر و عریان تر مرد سالاری فربه شده از برکت رژیم اسلامی را تجربه می کنند فراهم سازد و امکان تبادل نظر، انتقال و ارتقای متقابل تجربه آنها و فعالین جنبش زنان را پیش آورد. باید بطور سیستماتیک به مشکلات و مسائل زنانی که در صفوف جنبش ملی به مبارزه مشغولند پرداخت. مبحث ساختار بنیاد بسیار جدی است و نکات ذکر شده در بالا فقط اشاره هایی است ناقص و گذرا به مجموعه ای گسترده تر که فرصت جداگانه ای می طلبد. 

١-  صفحه 16، دفتر راهنمای کنفرانس
٢ - صفحه 17، دفتر راهنمای کنفرانس
٣ – فاطمه کشاورز، "یاس و ستاره ها: لولیتا خوانی در تهران"
Keshavarz, F. (2007) Yasmine and Stars: Reading More than Lolita in Tehran. The University of North Carolina Press: USA 
٤ – فاطمه کشاورز، کتاب بالا
۵ - فاطمه کشاورز، کتاب بالا
٦ - فاطمه کشاورز، کتاب بالا 

٧ – گزارش پروین کوه گیلانی در سایت "صدای ما":

http://www.sedaye-ma.org/web/show_article.php?file=src/zanan/parvin_08182007.htm

 ٨ – گزارش وبلاگی از هجدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان – قسمت اول

http://www.shabakeh.de/archives/individual/001293.html#more

 ٩ – گزارش وبلاگی از هجدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان – قسمت دوم

http://www.shabakeh.de/archives/individual/001294.html#more

٠ ١ - گزارش وبلاگی از هجدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان – قسمت دوم

١١ - گزارش پروین کوه گیلانی در سایت "صدای ما"

١٢ - گزارش پروین کوه گیلانی در سایت "صدای ما"


آذر شیبانی – 6 اکتبر 2007

                                                         

Aucun commentaire: