انسانها نمی میرند
امروز 21 آبان ماه سالروز رفتن هنرمندی ست که دایم در میان
ماست.
مردی که هنرش در حیات و پنهان زنده است.
از نوجوانی شیدای
دانستن ، فهمیدن ، و تغییر دادن رنج به
شادی ، خاموشی به فریاد ، و مرگ به زندگی
بود.
نبوغ اورا نمیشود تعریف کرد. مجموعه یی از هنر ها بود . و
در هرکدام از رشته ها دایما در حال آموختن و تجربه بود و هرگز توانایی خود را برای
بیان تخیلاتش کافی نمی دید .
از کودکی نواختن ویلن آموخت و بعد سازهای متعددی را امتحان
کرد که در کارهایش استفاده میکرد. پیانو برای ریشه یابی موسیقی و سازهای دیگر-
تار، سه تار ، گیتار ، دنبک - و هر سازی
که در دسترس بود .
تاریخ و ادبیات و شعر و نثر . رقص و حرکات بدنی برای تربیت
جان و تن
از نوجوانی شعر میگفت اما میل به انتشار نداشت. داستان
مینوشت و درکشو میز نگهمیداشت و تکه هایی
از ایده هایش را به دیگران میداد که بتوانند موضوع کار داشته باشند.
آهنگ می ساخت و تصنیف مینوشت و جایی ثبت نمیکرد .
هرکس با او معاشر میشد بعد از مدتی در هر رشته هنری که بود اگر یکی از ایده های
اورا به نام خود پرورش میداد وعرضه میکرد ، به شهرت میرسید و صاحب نام میشد.
از جوانی بازیگر و محقق و کارگردان و خالق بود.
برای کودکان ایران قصّه های فراوانی نوشت که به نام دیگران
چاپ شد و میشود.
فیلمنامه های فراوانی را ترجمه کرد و فیلمها، در دوبلاژ جان
تازه یی در زبان فارسی گرفتند
برنامه های فراوانی برای رادیو ساخت که مترجم و اقتباس
کننده و کارگردان و بازیگر شان بود.
نمایشنامه های فراوانی نوشت که به نام دیگران ثبت شد.
بازیگران بسیاری تربیت کرد که صاحب نام شدند و فراموش کردند
معلم اول آنها که بوده است ؟
در یک سالن جنوب شهر نوجوانان کم دانشی را جمع کرد و انها
را شریک نام آورترین نمایش تاریخ ایران
کرد.
جوانانی که بعضی در تئاتر ماندگارشدند. بعضی دنیای هنر را
ترک کردند و بعضی از حسادت شناختن این مرد سر به دیوار کوبیدند.
به مردم و زبان مردم احترام گذاشت و فقر و خطر آزادی بیان
را به جان خرید. بدفهمی تصمیم گیران وقدرتمداران فرهنگی را تحمّل کرد و کارهای
هنریش رایگان در اختیار همگان گذاشته شد.
تنها آرزویش داشتن یک تئاتر کوچک و کار با گروهی عاشق و
مشتاق و جستجوگر هنر نمایش بود. با رویای تئاتر زندگی کرد و حتا در اخرین روزهای
زندگی با تنی رنجور آخرین نمایشنامه اش « سهراب ، اسب و سنجاقک» را به زبان انگلیسی با بازیکنان
آمریکایی به صحنه برد.
امروز نوجوانان نام
، کار ، و هنر اورا میجویند . ودوستدارانش کارهایش را تکّه تکّه میکنند و برای خود
نام و شهرت میسازند
در لجنزار و ظلمت فرهنگی امروز ایران، سوداگرانی آثار اورا
به نام خود منتشر میکنند . کاسبکاران و تجارت پیشگان با تخریب آثار او جیب پر
میکنند . ثروتمندان و نو کیسه گان جدید عکسهای او و کارهای اورا قیچی میکنند و با
جعلیات به هم می چسبانند تا در گالریهای هنر ، ثروت و نام کسب کنند.
هنوز کسی به تحلیل عمیق آثار او نپرداخته است. دانشجویان
هنر با راهنمایی استادان ادبی ، در میان
روزنامه های قدیمی ، منتقدین کم سوادی را پیدا میکنند که چرندی در باره کارهای او
نوشته اند و برآن اساس پایان نامه دانشگاهی مینویسند.
و هر روز در رسانه های جمعی ، بی فرهنگان و بی هنران ، با
تصاویر بی تصویر با نامهای بی هویت ف آوازها و صدایش را پخش میکنند.
درنمایشگاهی بین المللی از تاریخ هنر مدرن ایران، به سختی
از کنار نام او میگذرند.
در زباله های فرهنگی جدید کارهای او چون الماسی میدرخشد و
همه کوششها ی تخریبی ، رنگ ازو نمیپراند.
امروز یاد هنرمند بزرگ تاریخ مدرن فرهنگ ایران را پاس
میدارم. بیژن مفید زنده است.
همکار و همراه او
جمیله ندایی
21 آبان 1393 پاریس
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire