-->
جدا شدن ما فاجعه نبود.درین سفر کار گروه چنان در رابطه کاری به حدّ اعلا رسیده بود که هر کدام از ما باید به تجربه های تازه یی دست میزدیم.آربی به چهارسو رفت و کارهای جدیدش در چهارسو بسیار با کارهای قبلی متفاوت بود.و هرکدام از ما رویای دیگری را جستجو میکردیم.
آ ربی رشد و تفاوت بچه ها را میدید. روش تجربی و کاری ما روش هنرپیشه کارگردان و خلاقیت گروهی بود. درین مرحله به وجود آوردن پروژه های دیگر ضرورت داشت اما شرایط مهیا نبود و آربی به پروژه های کوچک پناه برد.
بعد از سفر امریکا پروژه دیگری که آربی از ماهها پیش روی آن کار میکرد ..... سواری در آمد مویش سرخ ..... نوشته مهین تجدد را، دست گرفت . بسیاری از ما این متن و نوع نگاه و کار مهین تجدد را نمی پسندیدیم. من تربیت تئاتری و تجربه کار با بیژن مفید را داشتم. نوع تکنیک کار بازیگر و نحوه کار روی متن و بوجود آمدن رابطه بین بازیگران و در نهایت خلاقیت جمعی برای آنچه روی صحنه بوجود میآمد ، بین اربی و بیژن شباهت فراوان داشت. اما آنچه بیژن را متفاوت میکرد ، نگاه بسیار دقیق به تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران ، شناخت بسیار عمیق زبان و ادبیات فارسی و سالهای طولانی کار روی زبان و نثر و شعر بود. من متن تجدد را نمی فهمیدم و دوست نداشتم. اما میخواستم در گروه بمانم . برای اجرای جشن هنر شیراز دستیار کارگردان بودم. نیما مفید فرزند هفت ساله ام در نمایش بازی میکرد . صدرالدین زاهد، سوسن تسلیمی و فردوس کاویانی بازیگران دیگر بودند. کار بازیگران فوقالعاده بود ، اما متن ، کشش و جذابیت کالیگولا و ناگهان را نداشت.
افراد دیگر گروه پرویز پورحسینی،شکوه نجم ابادی، محمد باقر غفاری،سیاوش طهمورث،علیرضا مجلل و سعید اویسی درین پروژه شرکت نداشتند . و هرکدام به پروژه های دیگری روی اوردند و جدایی ها جدی شد. من به طور جدی به سینما پرداخته بودم و گرفتاریهای خانوادگی و مالی باعث شد حتا نتوانم با گروه به نیویورک سفر کنم. آربی بعد از سفر نیویورک با سوسن ،زاهد و کاویانی تئاتر چارسو را انتخاب کرد و رسما دوران درخشان گروه بازیگران شهر به پایان رسید.
به نظر من شرایط اجتماعی و فقدان آزادی بیان و کمبود محافل تجربی ما را دیوانه کرده بود. بچه هایی که نمیخواستند کارگردانی کنند . کارگردانی که بیش از آنها تجربه داشته باشد و روش کاری مارا بپذیرد پیدا نمیکردند. و آنها که میخواستند کارگردانی کنند امکان کار پیدا نمیکردند. نباید فراموش کنیم امکانات کارگاه محدود بود و گروههای دیگر روش متفاوتی داشتند.